امروز هالیوود در سوگ فقدان رابرت ردفورد است، یکی از مردان پیشروی صنعت سینما که جای خالی او بهشدت احساس خواهد شد. این بازیگر، کارگردان، تهیهکننده و بنیانگذار جشنوارهی فیلم «ساندنس»، در ۱۶ سپتامبر امسال درگذشت. ردفورد در طول عمر حرفهای بلند و بالایش، میراثی چنان درخشان از خود برجای گذاشته که اغلب نامهای بزرگ هالیوود فقط میتوانند آرزویش را داشته باشند. تعهد او به سینما و صنعتی که دوستش داشت واقعا ستودنی بود؛ چه در پشت دوربین و چه جلوی آن. از رابرت ردفورد همواره به مردی باپشتکار یاد خواهد شد که توانست میلیونها نفر بیننده را با اجراهای درخشانش مجذوب خود کند. رابرت ردفورد فیلمهای زیادی هم کارگردانی کرده، اما اینجا بر بهترین اجراهای او به عنوان بازیگر تمرکز خواهیم داشت.
زندگینامهی رابرت ردفورد؛ پدرخواندهی سینمای مستقل
ردفورد از برجستهترین بازیگران دههی هفتاد و هشتاد میلادی در ۱۹۳۶ در سانتامونیکای کالیفرنیا به دنیا آمد. او در لسآنجلس بزرگ شد و آرزوی هنرمند شدن داشت. بعد از گذراندن مدت کوتاهی در اروپا، او به بازیگری روی آورده و به امریکا بازگشت تا در آکادمی هنرهای نمایشی امریکا در نیویورک تحصیل کند.
اولین تجربهی بازیگری رابرت ردفورد در برادوی اتفاق افتاد. اواخر دههی ۵۰ میلادی او را یا در صحنهی تئاتر نیویورک پیدا میکردید، یا در سریالهای تلویزیونی چون «پری میسون» (Perry Mason)، «پلیهاوس ۹۰» (Playhouse 90)، «آلفرد هیچکاک تقدیم میکند» (Alfred Hitchcock Presents) و «منطقه گرگ و میش» (The Twilight Zone). در ۱۹۶۳ ردفورد در تئاترِ نیل سایمون، «پابرهنه در نیویورک» (Barefoot in the Park) ایفای نقش کرد و چهار سال بعد در نسخهی هالیوودی آن نیز کنار جین فاندا جلوی دوربین رفت.
اولین فیلم بلند ردفورد «شکار جنگ» (War Hunt) است محصول سال ۱۹۶۲ که در آن با بازیگر جوان دیگری به نام سیدنی پولاک همبازی بود. همکاری پولاک و ردفورد در سالهای بعد از این فراتر رفت و درنهایت، پولاک در هفت فیلم، مثل «خارج از آفریقا» (Out of Africa) و «سوارکار الکتریکی» (The Electric Horseman)، ردفورد را کارگردانی کرد. مهمترین همکاری او با پولاک در نقش ساندنس کید در کنار پاول نیومن در «بوچ کسیدی و ساندنس کید» (Butch Cassidy and the Sundance Kid) بود که به پرفروشترین فیلم سال ۱۹۶۹ تبدیل شد. ردفورد دوباره در کنار نیومن این بار در فیلم «نیش» (The Sting) در دههی هفتاد میلادی به اوج شهرت رسید؛ فیلمی که نامزد اسکار بهترین فیلم سال شد و نامزدی بهترین بازیگر مرد را نیز برای ردفورد در پی داشت.
شهرت او در دههی هفتاد با اجرایش در «آنطور که بودیم» (The Way We Were) در کنار باربارا استرایسند به اوج رسید. این فیلم باوجود نقدهای متوسط، توانست به فروش ۵۰ میلیون دلاری در گیشه برسد و این مسیر حرفهای رابرت ردفورد را بهعنوان داغترین ستارهی آن روزهای هالیوود تثبیت کرد. شهرت او با «گتسبی بزرگ» (The Great Gatsby)، «نامزد» (The Candidate) و «همه مردان رئیس جمهور» (All the President’s Men) ادامه یافت. در «همه مردان رئیس جمهور» ردفورد نهتنها بازیگری کرده، که یکی از تهیهکنندگان اجرایی آن نیز هست و حتی از مراحل اولیهی نگارش فیلمنامه از کتاب پرفروش باب وودوارد روی پروژه حضور داشت. این فیلم درنهایت، هشت نامزدی اسکار به دست آورد و عملاً رابرت ردفورد را به یک سوپراستار دستنیافتنی هالیوود تبدیل کرد.
در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، او به نقشهای بالغتری روی آورد؛ از بازیکن بیسبال میانسال در «استعداد ذاتی» (The Natural) گرفته تا شکارچی آزاد و بیخیال در بازیهای بزرگ در «خارج از آفریقا» و قمارباز ثروتمند بیاحساس در «پیشنهاد بیشرمانه» (Indecent Proposal).
دههی هشتاد آغاز فعالیت رابرت ردفورد بهعنوان کارگردان هم بود. او اولین بار در سال ۱۹۸۰ میلادی پشت دوربین رفت و فیلم «مردم عادی» (Ordinary People) را کارگردانی کرد؛ فیلمی که ۴ جایزهی اسکار از جمله اسکارِ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برای ردفورد در پی داشت. این بازیگر که اوج شهرت و محبوبیت خود را در دههی ۷۰ و ۸۰ میلادی تجربه کرد، در ۲۰۱۹ میلادی بازیگری جلوی دوربین را کنار گذاشت، اما تا همین امسال به کارگردانی و تهیهکنندگی فیلم و سریال ادامه داد. در سال ۱۹۸۱ میلادی، ردفورد مؤسسهی ساندنس و جشنوارهی فیلم ساندنس را تأسیس کرد که گام بزرگی برای پیشرفت سینمای مستقل در جهان بود.
ردفورد با فعالیتهای زیستمحیطی، رویکرد ضدساختار حاکم در فیلمسازی و تلاشهای پیشگامانهاش در فراهم کردن بستری برای فیلمسازان مستقل، توانست از شهرت خود برای دگرگونی وضع موجود استفاده کند. با اینکه رابرت ردفورد ریسکهای هنری نکرده، اما کمتر بازیگری است که بتواند به لطف موهای طلایی و لبخند میلیوندلاریاش، دههها هالیوود را در مشت خود داشته باشد. رابرت ردفورد یکی از بهترین بازیگرانی است که تاکنون پردهی نقرهای سینما را به اجرای خود مزین کردهاند و از فیلمهای او همیشه بهعنوان فیلمهای کلاسیک عصر طلایی هالیوود یاد خواهد شد.
بهترین فیلمهای رابرت ردفورد؛ از «نامزد» تا «بوچ کسیدی و ساندنس کید»
۱۰. جرمایا جانسن (Jeremiah Johnson)
- سال اکران: ۱۹۷۲
- کارگردان: سیدنی پولاک
- بازیگران: رابرت ردفورد، ویل گیر، پال بندیکت، مت کلارک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
رابرت ردفورد در فیلم «جرمایا جانسن» نقش مردی را بازی میکند که در کوههای راکی به دنبال آرامش میگردد. جانسن پس از دوریگزینی از تمدن، باید یاد بگیرد چطور در چشمانداز بیرحمِ طبیعت زنده بماند، یا با مردم بومی ارتباط گرفته و با نیروهای متخاصم مبارزه کند. در این میان، او از یک مرد کوهنشینِ ساده، به اسطورهای زنده مبدل میشود. جالب اینجاست که این نقش در ابتدا به کلینت ایستوود پیشنهاد شده بود، اما ردفورد چنان در کاراکتر جرمایا جانسن غرق میشود که حتی تصور اینکه ممکن بوده بازیگر دیگری نقش جانسون را بازی کند، دشوار است.
به جز بازیگریِ رابرت ردفورد در «جرمایا جانسن»، که یکی از بهترین اجراهای عمرش را در آن ارائه میدهد، این فیلمِ سیدنی پولاک یکی از فیلمهای جذاب او از نظر بصری است که با نماهای چشمگیری از دامنههای برفی و کوههای خشن و منزوی پر شده است. سبک فیلم ترکیبی است از رئالیسمِ مستندگونه و ماجراجوییهای اپیزودیک که در آن جانسن با چالشهایی مواجه میشود که طبیعت به طور غیرمنتظره پیش پایش میگذارد. تازه، حتی اگر فیلم را ندیده باشید، امکان ندارد گیفِ «سر تکان دادن رابرت ردفورد به نشان تأیید» به پستتان نخورده باشد که خود یکی از نشانههای ماندگاری فیلم در عصر اینترنت کنونی است.
۹. پابرهنه در پارک (Barefoot in the Park)
- سال اکران: ۱۹۶۷
- کارگردان: جین ساکس
- بازیگران: رابرت ردفورد، جین فاندا، میلدرد ناتویک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
در سال ۱۹۶۷ هالیوود فهمید که جذابیتِ ذاتی ردفورد در یک اثر کمدی رمانتیک بهراحتی خودش را نشان میدهد و «پابرهنه در پارک» یکی از نمونههای خوب هالیوودی است که در آن اجرای تئاتر را برای سینما بازسازی کردهاند. موفقیت «پابرهنه در پارک» روی پردهی سینما تا حدودی به حضور نیل سایمون، نویسندهی تئاتر اصلی برمیگردد که فیلمنامهی نسخهی ۱۹۶۷ را هم خودش نوشته است. اما مهمتر از او، بازیگران اصلی، رابرت ردفورد و جین فاندا هستند که اجرایی جذاب و پرانرژی به نقش زوج تازه مزدوج میآورند. «پابرهنه در پارک» یکی از بهترین اجراهای کاری جین فانداست؛ اما برای رابرت ردفورد، این فیلمی است که این بازیگر را بهعنوان پسر طلایی دههی هفتاد هالیوود به بینندگان شناساند.
«پابرهنه در پارک» داستان سادهای دارد؛ یک زن و شوهر جوان تازه پس از ازدواج میفهمند آنقدر که فکر میکردند همدیگر را نمیشناسند. رابرت ردفورد در نقش پاول برتر، یک وکیل همهفنحریف را بازی میکند، جین فاندا هم تازهعروسی خوشمشرب و دلنازک است. با اینکه فیلمبرداری و کارگردانیِ ساکس چندان چنگی به دل نمیزند و هنوز همان ذات تئاتری را رعایت کرده، اما همهچیز آخرسر به رفت و برگشتهای ردفورد و فاندا برمیگردد که روح و قلب تنپدهی «پابرهنه در پارک» هستند.
۸. پیرمرد و تفنگ (The Old Man & The Gun)
- سال اکران: ۲۰۱۸
- کارگردان: دیوید لاوری
- بازیگران: رابرت ردفورد، کیسی افلک، دنی گلاور
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۷ از ۱۰
یکی از نکاتی که دربارهی رابرت ردفورد ستودنی است، تعهد او به پیشرفت در حرفهاش بود. پس از موفقیت فوقالعادهای که در دههی ۷۰ و ۸۰ میلادی به دست آورد، ردفورد میتوانست سالهای بعدی عمر خود را به ایفای نقشهای متوسط و فراموششدنی بپردازد که خیلی راحت خرج او را تأمین میکردند. اما رابرت ردفورد اینطور نبود. او تا آخرین فیلمش، «پیرمرد و تفنگ»، به بازی در نقشهایی ادامه داد که عضلاتِ بازیگریاش را به چالش میکشند.
چطور میتوان نقش یک دزد بانک را دوستداشتی بازی کرد؟ باید از ردفورد پرسید. او در «پیرمرد و تفنگ» نقش فورست تاکر را بازی میکند که باوجود موازین اخلاقیِ بحثبرانگیزش، کاراکتری مهربان و دوستداشتنی است. ردفورد با اینکه در «پیرمرد و تفنگ» صحنه را با کیسی افلک و دنی گلاور با سهیم شده است، اما همان کاریزمایی را به تصویر آورده که مردم بارها و بارها از او دیده و به همان خاطر عاشقش شده بودند. «پیرمرد و تفنگ» یک اقتباس عمدتاً واقعی از یک مجرم فراری و دزد بانک است؛ در مقابل دزد، که رابرت ردفورد نقشش را بازی میکند، داستان جان هانت (کیسی افلک)، کارآگاه پلیسی را هم دنبال میکنیم که در جستجوی او میافتد.
۷. استعداد ذاتی (The Natural)
- سال اکران: ۱۹۸۴
- کارگردان: بری لوینسن
- بازیگران: رابرت ردفورد، گلن کلوز، کیم بسینگر، مایکل مدسن
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
رابرت ردفورد در مرکزیت این فیلم درام احساسی دربارهی بیسبال در نقش روی هابز ظاهر شده؛ بازیکنی که زمانی به نظر میرسید آیندهای روشن در انتظارش است، اما پس از حادثهی غمانگیزی که اتفاق میافتد، این آیندهی روشن، به آیندهای بعید تبدیل میشود. سالها بعد، روی هابز بازیکنی است مرموز اما با استعدادی خارقالعاده که دوباره به میدان بازمیگردد، اما برای تیمی دستچندم بازی میکند. استعدادِ هابز امیدهای تیمی در حال شکست را به آنها بازمیگرداند. ردفورد در «استعداد ذاتی» ذاتاً جذاب است. لحظهای که در آن هابز با یک ضربهی هومران، کل استادیوم را غرق در جرقههای فروزان میکند، همچنان بهعنوان یکی از صحنههای ماندگار فیلمهای ورزشی در خاطرمان باقی مانده است.
از فیلمبرداری گرفته، تا موسیقی متن مهیج رندی نیومن و البته اجرای رابرت ردفورد، همه دست به دست هم دادهاند تا «استعداد ذاتی» یکی از بهترین فیلمهای ورزشی تمام ادوار لقب گیرد. نکتهی برجسته، بازیهای بیسبال هستند که فیلم در آنها به اوج میرسد و از نظر احساسی بیننده را هم با خود همراه میکنند. محصول نهایی یک فیلم فراموش نشدنی است که با اینکه بهترین فیلمنامهی تمام ادوار را ندارد، اما با اجرای رابرت ردفورد به یک درام لذتبخش تبدیل شده است.
۶. همه چیز از دست رفته است (All Is Lost)
- سال اکران: ۲۰۱۳
- کارگردان: جی. سی. چاندور
- بازیگران: رابرت ردفورد
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
«همه چیز از دست رفته است» یکی از آخرین فیلمهایی است که رابرت ردفورد بهعنوان بازیگر در آنها حضور پیدا کرده. فیلمی که چالش بزرگی برای این بازیگرِ در آن سال ۷۷ ساله ایجاد کرد. فیلمنامهی جی. سی. چاندور برای «همه چیز از دست رفته است» ۳۱ صفحه بیشتر نداشت و دیالوگ زیادی در آن پیدا نمیشود. اساسا در این فیلم همهچیز به اجرای ردفورد بستگی دارد که به تنهایی در میان اقیانوس سرگردان شده. با اینکه فیلم عملا دیالوگ ندارد، اما سکوتی که بر سراسر فیلم حاکم است به بستری برای اجرای مسحورکنندهی رابرت ردفورد تبدیل میشود.
این ویژگی البته برای خود ردفورد جذابیت داشت که همیشه از چالشِ یک فیلمنامهی غیرمتعارف لذت میبرد. ردفورد دربارهی «همه چیز از دست رفته است» گفته: «من جذب این نکته شدم که واقعا هیچ دیالوگی [در فیلم] وجود ندارد. من ایدهی عدم استفاده از جلوههای ویژه را هم دوست داشتم. این یک فیلم بسیار کمبودجه بود؛ یک فیلم مستقل بهتمام معنا هم از نظر روح داستان و هم از نظر بودجه. احساس کردم این فیلم بیشتر یک تجربهی سینمایی خالص است، همانطور که فیلمهای قدیم بودند؛ مثل بازگشت به دوران فیلمهای صامت.»
«همه چیز از دست رفته است» شاهکاری از فیلمسازی مینیمالیستی است که ردفورد در آن نقش یک ملوان بینام و نشان را بازی میکند که پس از برخورد قایق تفریحیاش به یک کانتینر حمل بار، با چنگ و دندان برای بقای خود در اقیانوس هند میجنگد. ردفورد بدون هیچ دیالوگی، به جز چند جمله و فریاد پایانیِ کمکخواهی، تمام بار فیلم را با فیزیک و حالات چهرهاش به دوش میکشد و اثر چاندور را به یکی از بهترین فیلمهای اواخر دوران حرفهای رابرت ردفورد تبدیل میکند.
۵. نامزد (The Candidate)
- سال اکران: ۱۹۷۲
- کارگردان: مایکل ریچی
- بازیگران: رابرت ردفورد، پیتر بویل، ملوین داگلاس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
فیلمهایی که دربارهی سیاست و دنیای پیچیدهی پیرامون آن ساخته میشوند همیشه هیجانانگیز هستند؛ فرقی هم ندارد که چه مخاطبی از کجای جهان آنها را تماشا میکند. بسیاری از بازیگرانِ بهنام با اجراهای خود در نقش سیاستمداران معروف، زیر ذرهبین قرار گرفتهاند؛ اما همه نمیتوانند اجرایی شبیه اجرای رابرت ردفورد در «نامزد» ارائه دهند.
ردفورد در این فیلم نامزدِ سنا میشود و اجرایش آنقدر واقعگرایانه است که احساس میکنید وسط کمپین تبلیغاتی او قرار گرفتهاید. او ناامیدی، اشتیاق و زیرکی همه را به نحوی به تصویر میکشد که در پشت پردهی سیاسیبازیهای واقعی وجود دارد. بازیگری درجهیک ردفورد برای نقش کاریزماتیکی چون بیل مککی ساخته شده است؛ یک وکیل که اتفاقا پسر فرماندار سابق کالیفرنیا هم هست، اما خودش این قضیه را مهم جلوه نمیدهد. وقتی کراکر جارمون (دان پورتر) سناتور جمهوریخواه برای بار چندم نامزد سنا میشود، ماروین لوکاس (پیتر بویل) تصمیم میگیرد بیل را به عنوان نامزد رقیب معرفی کند؛ نامزدی که هیچکس انتظارش را نمیکشد.
مککی جوان در ابتدا میلی به کار سیاسی ندارد. اما وقتی لوکاس به او اطمینان میدهد که میتواند هرکار که دلش میخواهد در مبارزات انتخاباتی بکند و هرچه میخواهد بگوید (چون هیچکس فکر نمیکند او برنده شود)، بیل مشتاق میشود. این آزادی مککی را وامیدارد تا کمپین انتخاباتی خود را به گونهای پیش ببرد که هیچکس تاکنون مانندش را ندیده است.
۴. سه روز کرکس (Three Days of the Condor)
- سال اکران: ۱۹۷۶
- کارگردان: سیدنی پولاک
- بازیگران: رابرت ردفورد، فی داناوی، کلیف رابرتسون، مکس فون سیدو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۴ از ۱۰
«سه روز کرکس» همکاری دیگری از رابرت ردفورد و سیدنی پولاک است. این فیلم تریلر سیاسی رابرت ردفورد را در نقش جو ترنر، یک تحلیلگر CIA به تصویر میکشد که از نهار برمیگردد و میبیند همهی همکارانش ترور شدهانند. ترنر نهتنها باید فرار کرده و جان خودش را نجات دهد، که باید از قاتلان و حتی خود CIA چند قدم جلوتر باشد تا بتواند در این میان از شبکهای از خیانتها و توطئهها پرده بردارد. ردفورد این نقش را با ترکیبی از اراده و عزمِ جزم، و آسیبپذیریِ یک مرد معمولی بازی کرده؛ ترنر هم ممکن است اشتباه کند، اما کارش را خوب بلد است و همین واقعگرایی کاراکتر ترنر است که جذابیتی بیمانند به اجرای ردفورد میدهد.
کارگردانی بیعیب و نقصِ سیدنی پولاک به رابرت ردفورد کمک کرده تا تعلیق را تا لحظات پایانی بالا نگه دارد. حتی صحنههای معمولی و پیشپا افتاده هم نفس شما را در سینه حبس میکنند. در «سه روز کرکس» فضاسازی و پارانویا حرف اول را میزنند و در ایجاد حس تعلیق و اضطرار، جای صحنههای اکشن را گرفتهاند. این رویکرد با حال و هوای سرخوردگی پس از سالهای واترگیت ۱۹۷۵ مطابقت دارد که بیاعتمادی نسبت به دولت بین امریکاییها موج میزد. اگر امروز به «سه روز کرکس» برگردید، میبینید که داستان آن حتی بیربط با فضای سیاسی کنونی جهان نیست. فیلمِ پولاک به منبع الهام فیلمسازان بسیاری تبدیل شد تا تریلرهای سیاسی خود را با تقلید از «سه روز کرکس» بسازند.
۳. نیش (The Sting)
- سال اکران: ۱۹۷۳
- کارگردان: جورج روی هیل
- بازیگران: پل نیومن، رابرت ردفورد، رابرت شاو
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
این فیلم پس از «بوچ کسیدی و ساندس کید» دوباره رابرت ردفورد و پاول نیومن را با جرج روی هیل همراه کرد؛ فیلمی که در ۱۹۷۳ تحسین بسیاری برانگیخت. «نیش» نهتنها در ۱۰ حوزه از جوایز اسکار نامزد شد، که تمام جوایز اصلی را برای اثر درخشان جرج روی هیل به همراه آورد؛ از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان، بهترین فیلمنامهی اورجینال، تدوین و بسیاری دیگر. ردفورد هم برای جایزهی بهترین بازیگر مرد نامزد شد، اما نتوانست جایزه را به خانه ببرد. با این حال، ردفورد در «نیش» بیشک یکی از بهترین اجراهای تمام عمر خود را به نمایش میگذارد.
ردفورد و نیومن در «نیش» نقش دو کلاهبردار به نامها جانی هوکر و هنری گاندورف را در شیکاگوی ۱۹۳۶ میلادی بازی میکنند. آنها سر آدمبد داستان، گنگستر امریکایی-ایرلندی دویل لانگن (رابرت شاو)، کلاه میگذارند و همزمان، بیننده را هم فریب میدهند. آدمبد دستور میدهد حساب قهرمانان را برسند و در این میان، استاد و دوست هوکر (رابرت ارل جونز) کشته میشود. از اینجا، هوکر به دنبال انتقام میافتد. اما برای اجرای نقشهی پیچیدهاش علیه رئیس مافیای بیرحم به گاندورف نیاز دارد.
فیلمنامهی دیوید اس. وارد برای «نیش» (که اغلب از آن بهعنوان بهترین فیلمنامههای دهه ۷۰ یاد میکنند) با سبک داستانسرایی نوستالژیک خود، پر از پیچوتابهای هوشمندانه است و شما را تا پایان سر جا میخکوب میکند. لباسها و صحنهها واقعاً شیکاگوی دهه سی را تداعی میکنند و کارگردانی جورج روی هیل با دوربین پویا و فیلمبرداری روان در کنار اجرای خیرهکنندهی رابرت ردفورد و پاول نیومن به ساخت یکی از بهترین فیلمهای دهه هفتاد هالیوود انجامیده است.
۲. همه مردان رئیس جمهور (All the President’s Men)
- سال اکران: ۱۹۷۶
- کارگردان: آلن جی پاکولا
- بازیگران: رابرت ردفورد، داستین هافمن، جک واردن، هال هالبروک
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
«همه مردان رئیس جمهور» یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما دربارهی روزنامهنگاری است و البته یکی از بهترین فیلمهای کارنامهی رابرت ردفورد است که در آن در کنار داستین هافمن بازی میکند. باب وودوارد، کاراکتر ردفورد، یکی از دو نفری است که در واشنگتن پست واترگیت را افشا کردند و هافمن در کنارش نقش کارل برنشتاین، نفر دوم این افشاگری را بازی کرده است. این فیلم با دقت فرایند کشف و تحقیق توطئه را نشان میدهد که به بالاترین سطوح دولت منتهی میشود.
«همه مردان رئیس جمهور» از هر نظر به خال میزند؛ از فیلمنامهی عالی ویلیام گلدمن، نویسندهی «عروس شاهزاده» (Princess Bride’s) بگیر، تا کارگردانی آلن جی پاکولا و دوتاییِ جذاب ردفورد و هافمن؛ مخصوصا تعاملات این دو چنان روان و پرانرژی است که کاملا طبیعی و حتی مثل بداههپردازی به نظر میرسد. همهی اینها به ترسیم تصویری دقیق از حوزهی خبر و روزنامهنگاری در دههی هفتاد امریکا کمک میکند. بیدلیل نیست که «همه مردان رئیس جمهور» از ۱۹۷۶ تاکنون تأثیر زیادی بر چگونگی به تصویر کشیدن خبرنگاران روی پردهی سینما گذاشته است.
۱. بوچ کسیدی و ساندنس کید (Butch Cassidy and the Sundance Kid)
- سال اکران: ۱۹۶۹
- کارگردان: جورج روی هیل
- بازیگران: پل نیومن، رابرت ردفورد، کاترین راس
- امتیاز کاربران IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
نمیدانیم رابرت ردفورد برای به دست آوردن نقش ساندنس کید در این فیلم به چه دعایی متوسل شد، اما هرچه بوده حسابی جواب داد که منتقدان امروزه همچنان از «بوچ کسیدی و ساندنس کید» بهعنوان یکی از مهمترین وسترنهای تاریخ هالیوود یاد میکنند. دلایل زیادی برای چنین تحسین و تمجیدی از فیلمِ جرج روی هیل وجود دارد؛ اما یکی از مهمترین دلایلش، بازی عالی رابرت ردفورد است.
خیلی وقتها میشنویم که یکی از بزرگترین جنبههای بازیگری، واکنش نشان دادن است. ردفورد در طول این فیلم، یک شاهکار تمامعیار از کنش و واکنش ارائه میدهد. نحوهی بازی او در مقابل پل نیومن مسحورکننده است. با هر ثانیهای که ردفورد روی تصویر است، کاریزمای دیوانهکنندهای به نمایش میگذارد که باعث شد مخاطبان در سراسر جهان عاشق او شوند. از باتجربهترین منتقدان فیلم گرفته تا تازهکارترین سینماروها، هر کسی میتواند ببیند که ردفورد در «بوچ کسیدی و ساندنس کید» در حال تبدیل شدن به یک ستاره است.
این وسترن کلاسیک، ردفورد را در کنار پاول نیومن به عنوان دو نفر از جذابترین یاغیان تاریخ سینما قرار میدهد. ردفورد نقش ساندنس کید، یک تفنگدار تیزهوش را بازی میکند، در حالی که بوچ کسیدی، با بازی نیومن، مغز متفکر عملیات آنهاست. این فیلم ماجرای این دو را از سرقت قطارها، گریز از دست مأموران قانون و در نهایت فرار به بولیوی در جستجوی شروعی تازه به تصویر میکشد. رابرت ردفورد و پاول نیومن در این فیلم باری دیگر با فیلمنامهای قوی (هرچند بحثبرانگیز) از ویلیام گلدمن کار میکنند.
با زمینهچینیهای فیلم، داستان کمی طول میکشد تا بالا بگیرد؛ اما وقتی به اوج میرسد، دیگر پایین نمیآید. لحظات ماندگار زیادی هم در «بوچ کسیدی و ساندنس کید» وجود دارد؛ مثل صحنهی تراژیک و زیبای پایانی. کارگردانی استادانهی جرج روی هیل، فیلمبرداری که شما را در خود غرق میکند و دوتاییِ محشر رابرت ردفورد و پاول نیومن، این فیلم را به یکی از بهترین فیلمهای وسترن تاریخ تبدیل کرده است.
منبع: دیجیکالا مگ و Far Out Magazine
نوشته بهترین فیلمهای رابرت ردفورد؛ یاغی عصر طلایی هالیوود (پرتره یک بازیگر) اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.
0 نظرات