این وضعیت بحرانی با همهی بحرانهایی که نسل من و بعد از من با آن سروکار داشتهاند، فرق دارد. خاطرهی ما از جنگ تحمیلی بسیار دور است و البته دردناک. اما برای تابآوری روانمان مجبوریم به یک سری مسکن به جز قرصهای آرامبخش و سرترالین رو بیاوریم. برای خیلیها مثل من تماشای فیلم و سریال و برنامههای مختلف کار میکند. آن ساعتهای خیره شدن به صفحهی تلویزیون یا موبایل ما را از افکار ناامیدکننده رها میکند. حالا که دسترسی اینترنت محدود است، انتخابهای ما برای تماشا کردن هم محدود شده. فکر کردیم سری بزنیم به پلتفرمهای شبکهی نمایش خانگی که خب در میان دریای محتوای آنها ممکن است غرق بشوید و بهترین چیزهایی را که میشود دید، معرفی کنیم که لااقل در این شرایط شاید در وقتتان صرفهجویی شود. با فیلمها و سریالها و برنامههای فیلیمو شروع کردیم و البته امیدواریم زمان بررسی و معرفی آثار نماوا، فیلمنت، تماشاخانه، استارنت و شیدا نگران جنگ نباشیم و در صلح به تماشایشان بنشینید.
برنامههای دیدنی فیلیمو
۱) صداتو
یادم نیست از چند سال پیش به تقلید از شوهای انگلیسی و آمریکایی، اول مسابقههای استعدادیابی خوانندگی در رسانههای فارسیزبان آنطرف آب باب شد و خیلی هم هوادار و بیننده پیدا کرد. بعد نوبت به خودمان هم رسید و برنامههای مختلفی تولید شد. «صداتو» البته برعکس بسیاری از این جنس برنامهها، کپی خالص مسابقههای آواز نیست. یک سری نوآوریها اضافه کرده که تماشایش را مفرحتر میکند. مثلا در همین فصل آخر معرفی یک سری چالش که به عنوان تله آناتومی و تله اتاق فکر و غیره معرفی شدند، در حقیقت «صداتو» یکجور بازی و مسابقه برمبنای خوانندگی است. ترکیب داوری فصل سوم ژوله و الیکا عبدالرزاقی و محسن شریفیان و محمد علیزاده هستند. دو بازیگر و دو خواننده که البته نمیشود به آنها داور گفت. بیشتر قرار است به شرکتکنندهها کمک کنند تا خوانندهی واقعی را تشخیص بدهند. ضمن اینکه از ایدهی تعاملی بودن برنامه هم خوشم آمد. وقتی وسط برنامه برای بینند گزینهای میآید و نظر او را هم میپرسد. سرجمع بنظرم فصل سوم از قبلیها بهتر است و موقع دیدنش بد نمیگذرد.
۲) ممیزی
بنظرم یکی از بهترین برنامههای طنز تولیدی این چند سال است. از ۹۸ تولید آن شروع شد. نشانهی اینکه محتوا میتواند به تنهایی بار خیلی چیزها را به دوش بکشد. دکوری وجود ندارد. یک میز و دو آدم که فقط یکی از آنها را میبینیم و دیگری پشتش به ماست. آنکه میبینیم با بازی درخشان وحید آقاپور آقای ممیزی است. اگر کار هنری میکنید یا مخاطب کار هنری هستید لابد در وزارت ارشاد با ممیزان سر و کار داشتهاید. استاد ممیزی این برنامه قرار است به طنز چکیدهای از موارد سانسوری ترانهها را بیان کند. روبهرویش شاعر و خواننده و آهنگساز نشسته: حامد جوادزاده که نویسنده و کارگردان برنامه هم خودش است و موقع خواندن ترانهها میشود علاوه بر استعدادش در نوشتن به صدای گرمش هم آفرین گفت. هر قسمت برنامه کمتر از ۳۰ دقیقه است. گاهی البته بنظر برخی قسمتها کشش حتی ۲۰ دقیقه را هم ندارند و آن مختصری که در شبکههای اجتماعی میآید بامزهتر است اما در مجموع ذهنتان را از وقایع بد منحرف میکند.
۳) اکنون
یک تاکشو (گفتوگوی میزبانی ثابت با مهمانان مختلف دربارهی سوژههای مربوط به حوزهی کار و زندگی هر مهمان) با دکور و چیدمان زیبا، سروش صحت در نقش میزبان و البته اپیزودهایی از شعر و کتاب و داستان با آدمهایی غیر از مهمانان اصلی که از یکنواختی احتمال برنامه کم کرده است. از آن برنامههایی است که نمیتوانم بگویم از اول تا آخرش را ببینید اما اپیزودهای خیلی خوبی بسته به مهمانانش دارد. خودم از اپیزود گفتوگو با بابک کریمی خیلی کیف کردم. گفتوگو با مهرداد اسکویی مستندساز پر از نکته بود. مهدی فیروزان آدم بسیار جالبی است و در این برنامه هم مثل همیشه حرفهای جالبی زد. بعضی قسمتها هم مثل گفتوگو با مصطفی مستور طرفدارانی داشتند اما من بالشخصه از میزان سانتیمانتالیسم آن اپیزود به عنوان یک آدم رمانتیک دل خوشی ندارم. به هر حال بسته به علاقهتان «اکنون» اپیزودهایی با آدمهایی دارد که از شنیدنشان لذت ببرید.
۳) گل یا پوچ
بازی مافیا به عنوان تماشاگر البته و نه بازیکن همیشه برایم جالب بود. برنامهی «شبهای مافیا» فیلیمو هم طرفدار کم ندارد و هرچند خودم به خاطر مدل عجیب و غریب لباسها و دکور و پیچیده شدن بیش از حد بازی، طرفدارش نیستم اما میدانم که مخاطبان پروپاقرصی دارد. در این فهرست ممکن بود برنامهی «شبهای مافیا» باشد اما به طرز عجیبی ورق برگشت. هیچ تصوری نداشتم که چطور ممکن است آدمها بنشینند و برنامهای تماشا کنند که شش تا آدم با هم گل یا پوچ بازی میکنند. بنظرم خیلی پوچ بود اما صادقانه دیدنش نظرم را عوض کرد. برعکس «شبهای مافیا» دکور و حال و هوای پرطمطراقی ندارد. ساده است. مهران مدیری سر میز نشسته و دو گروه سه نفره هم روبهروی هم.چیزی که باعث میشود دیدنی باشد کریخوانیهای آدمهای عادی است. این آدمهای عادی در «گل یا پوچ» خیلی واقعیاند. شبیه داییها و عموهایمان. مثل بازیگران و خوانندهها در «شبهای مافیا» نیستند که نمایش باشد. انگار برشی از زندگی آدمهایی را میبینید که با هم مهمانی میرویم، خوش میگذرانیم و خب دیدنش هم خوش میگذرد.
شاید انتظار داشتید برنامهی «جوکر» را هم در این فهرست ببینید اما شرمنده که «جوکر» یک سری اپیزود لوس و یک سری اپیزود مبتذل دارد و عجیب است که اصلا کسی به این شوخیها قرار باشد بخندد چه برسد به اینکه مسابقهای برگزار شده برای اینکه آدمها جلوی خندهشان را از این شوخیهای دستمالی شده بگیرند!
سریالهای دیدنی فیلیمو
۱) زخم کاری (فصل اول)
اگر سریالهای شبکهی نمایش خانگی را دنبال کردهاید البته معرفی «زخم کاری» کار بیهودهای است. حتما دیدهاید. اما بدانید اگر سریال در این فهرست قرار دارد منظور فقط فصل اولش است. فصل اول که کاراکتر جالب جذابی مثل سمیرا دارد. رعنا آزادیور در نقش زن جاهطلب بهترین بازی کارنامهاش را ارائه میدهد. جواد عزتی آنجا واقعا متفاوت است و بعدتر به ورطهی مرد عبوس میافتد. و درام در جریان است. فیلمبرداری خوب دارد. میزانسنها خودشان زیبا و هیجانانگیزند و خلاصه فصل اول «زخم کاری» نشان میدهد به موقع خداحافظی کردن هنر بزرگی است. چه به قول صفحات روانشناسی در زندگی شخصی و چه در عالم درام.
۲) میخواهم زنده بمانم
یک ایدهی نسبتا تکراری که در بسط موقعیتش بسیار خوب نوشته شده با بازیهای عالی از سحر دولتشاهی و حامد بهداد و پدرام شریفی. و البته این یکی خوب بلد بوده که کی باید خداحافظی کند. «میخواهم زنده بمانم» یک فصل بیشتر ندارد و بیست قسمت. زنی میان دو مرد که یکی را عاشقانه دوست داشته و با آن یکی به زور ازدواج میکند اما کمکم به هم نزدیک میشوند. علی شادمان موقع پخش سریال طرفدارهای زیادی پیدا کرد و احتمالا اگر قرار بود دنبالهای برایش ساخته شود برد این بود که داستان کاراکتر علی شادمان جلو برود. «میخواهم زنده بمانم» از استانداردترین سریالهای شبکهی نمایش خانگی است.
۳) مگه تموم عمر چند تا بهاره؟
رگههایی از مدل کمدی این سریال در کار سینمایی اول سروش صحت، «جهان با من برقص» دیده میشد. الان که اسم هر دو را کنار هم آوردم متوجه شدم که حتی به لحاظ حس و حال معنایی نامشان هم قرابتهایی دارند. اما «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» به فیلم بعدی صحت یعنی «صبحانه با زرافهها» خیلی نزدیک است. یک موقعیت عجیب ناخواسته که آدمها تحت تاثیرش قرار میگیرند. آدمهایی که خودشان هم کم عجیب و غریب نیستند. وسط دعواهای نیما با گلی نامزدش، رابطهی عجیب پسرعموهای مشنگ و پدرشان یک نسخهی خطی که نیما بیاجازه آن را برداشته دزدیده میشود و یک مار هم سر از خانهشان درمیآورد. این وسط عشق و عاشقیهایی هم در کار است و درنهایت خانوادهی عجیب باید به سفری دستهجمعی بروند. اگر فاز شخصیتها را بگیرید بعد از یکی دو قسمت به سریال عادت میکنید و تجربهی خوشایندی میشود.
۴) یاغی
این را هم شبیه «زخم کاری» اغلب سریالبینها دیدهاند. پارسا پیروزفر به خصوص در این سریال وجههی دیگری از بازیگریاش را نشان داد که از کاراکترهای معمولی که بازی میکرد فاصله داشت. «یاغی» توسط محمد کارت ساخته شده که او را با فیلم «شنای پروانه» شناختیم و البته قبلترش مستندساز بوده. عاشق پرداختن به دعواها و داستانهای طبقهی پایین اجتماع است. گروه بازیگران سریال خب همه قدر هستند از نیکی کریمی تا طناز طباطبایی (که در «شنای پروانه» با همان چند دقیقه حضورش بسیار تحسین شد) و فرهاد اصلانی. اینجا آدمهایی از طبقات مختلف داریم اما درامش شبیه همان «شنای پروانه» معطوف به خشونتها و اتفاقات زیر پوست شهر است.
منبع: دیجیکالا مگ
نوشته در فیلیمو چه فیلم و سریال و برنامهای ببینیم؟ (تیر ۱۴۰۴) اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.
0 نظرات