از همان ابتدا و سکانس افتتاحیه این احساس به مخاطب دست میدهد که گویی به دل نقاشیهای یک کودک خیالباف، با همان بازیگوشیها و رویاهای بی انتها پرتاب شده که هیچ حد و مرزی برای دست زدن به تجربیات تازه ندارد. انگار قصهی تمام این فیلم نه چندان طولانی را نوجوانی خیالپرداز نوشته که هنوز دل در گروی منطق فیزیکی جهان اطراف ندارد و بال و پر رویاهایش توسط هیچ قیچی منطقی دنیای بزرگسالانهای با تمام عصاقورتدادگیاش چیده نشده است. این جا جهان دیوانگی است و جنون. کارگردان چنان همه چیز را به پیش برده که این جنون تا انتها یقهی مخاطب را بگیرد و رها نکند. نقد انیمیشن «غارتگر: قاتل قاتلان» (Predator Killer Of Killers) را با تمرکز بر همین جولان دادن به جنون و رویای درون اثر آغاز میکنیم.
هشدار: در نقد انیمیشن «غارتگر: قاتل قاتلان» خطر لو رفتن داستان وجود دارد!
داستانی انیمیشن «غارتگر: قاتل قاتلان» داستانی جنونآمیز است. از همان اپیزود اول که قصه آغاز میشود با سفینهای رو به رو میشویم که در جستجوی قدرتمندترین قاتلان به کرهی زمین سفر میکند. اپیزود اول به قرنها پیش و به جایی در اسکاندیناوی میرود، اپیزود دوم چند صد صالی این سوتر میآید و سراغی از ژاپنیها و عصر ساموراییها و نینجاهایش میگیرد. اپیزود سوم به دوران جنگ جهانی دوم میرود و خلبان جوانی اهل میامی آمریکا را بر فراز دریا و ارتش آلمان نازی نشان میدهد. نکته این که همهی این سربازان جان بر کف، همهی این مردان و زنان نخبه از حضور همان «غارتگر» معروف اطلاع ندارند؛ نمیدانند موجودی نادیدنی به تماشایشان نشسته و منتظر است که قدرتمندترین آدمکش را شناسایی کند.
نقد انیمیشن «غارتگر: قاتل قاتلان»
از همین جا است که کارگردان سری به فیلم اول این فرنچایز سینمایی میزند؛ همان فیلمی که جان مکتیرنان در سال 1987 و با بازی آرنولد شوارتزنگر ساخت و اثری موفق از کار درآمد. در آن جا بر قدرت فرازمینی این هیولاها تاکید بسیار میشود، تا آن جا که قدرتمندترین قهرمان سینمای اکشن در برابرش به دردسر میافتد و البته حسابی هم کتک میخورد. حال دوباره این قدرت فرازمینی، این نیروی برتر در برابر قدرت ذهنی و فیزیکی قهرمانان زمینی محک میخورد تا در نهایت کسی به عنوان قاتل قاتلان شناخته شود. اما موضوعی که این انیمیشن را به چنین اثری سرگرم کننده تبدیل میکند هیچ کدام از این موارد نیست. سازندگان میدانند برای تعریف کردن یک قصهی جنونآمیز بیش از هر چیزی نیاز به ساختن شخصیتهایی جذاب دارند که مخاطب برای آنها دل بسوزاند. پس در هر اپیزود شروع به تعریف کردن قصهی زندگی این شخصیتها میکنند.
در هر سه اپیزود روی گذشتهی این مردان و زنان تاکید میشود. آنها یا چیزهای بسیاری از دست دادهاند یا چیزهای زیادی برای از دست دادن دارند. در اپیزود اول با قهرمان زنی آشنا میشویم که در تمام زندگی خود دمخور و همنشین مرگ بوده و جز مرگ و نابودی و انتقام به چیز دیگری باور ندارد. او حتی فرزند خود را هم قربانی انتقام کوری کرده که از مرگ پدرش به ارث برده و همان را برای تنها وارثش میخواهد. این همنشینی با مرگ هم در پایان فیلم او را شایستهی انجام کاری میکند که نام دیگری جز فداکاری ندارد. او تنها شخصیت فیلم است که کسی در دنیا منتظرش نیست و چیزی برای از دست دادن ندارد؛ نه خانوادهای، نه قبیلهای و نه حتی مکانی برای بازگشت.
در اپیزود دوم هم باز با یک تراژدی روبه رو هستیم. دو برادر مجبور میشوند در برابر هم قرار گیرند. دوران قدرت فئودالها در ژاپن است و ساموراییها باید راه و رسم «بوشیدو» را بیاموزند. آنها در سرتاسر زندگی خود چیزی جز مرگ نیاموختهاند و حال دو برادر، وارث یک تاج و تحت فئودالی، تمایل دارند راه دیگری بروند. اما پدر تصمیم دیگری دارد و میخواهد فرزندانش یکدیگر را در نبردی تن به تن محک بزنند؛ بالاخره در نهایت یکی باید به جای او بر تخت بنشیند. این تصمیم با خونریزی همراه است و برادری که قدرت را طلب میکند و همنشین مرگ میشود، به جای پدر بر تخت تکیه میزند. در این جا هم قصهی انتقامی وجود دارد و برادر دیگر پس از سالها فرار حال تمایل به آرامش دارد. نکته این که بر خلاف قهرمان اپیزود اول در پایان راه و رسم بخشش را میآموزد اما قربانی هیولایی به نام غارتگر میشود.
در قسمت سوم سراسر وجود قهرمان قصه فداکاری است. او تمام مردان و زنان همرزمش را دوست دارد و نمیخواهد کسی قربانی هیولا شود. یکی از قسمتهای اوج جولان دادن به رویا و جنون در این انیمیشن در همین اپیزود رقم میخورد؛ حال با غارتگری طرف هستیم که سوار بر یک هواپیمای پیشرفته به سمت سربازان میرود و آنها را یکی یکی از بین میبرد. پس فارغ از این که حضور غارتگر بر روی زمین و زیستن میان انسانها طی قرنها نمایش داده میشود، حال تواناییهای تکنولوژیک آنها هم به رخ کشیده میشود. در واقع سازندگان «غارتگر: قاتل قاتلان» خوب میدانند که توانایی کشتن صرفا به تواناییهای فردی و ذهنی و فیزیکی ارتباطی ندارد و گاه پیشرفتهای تکنولوژیک مهمتر از عناصر دیگر است. اما آن چه در پایان قهرمان اپیزود سوم را پیروز میدان مبارزه میکند، همان تکیه بر جنبههای انسانی است.
اپیزود چهارم که آغاز میشود جنون جاری در اثر دوباره به اوج میرسد. هر سهی قهرمانان اپیزودهای قبل در سفینهای اسیر هستند و به سمت مقصدی نامعلوم میروند. تعداد غارتگران بیش از اندازه است و سفینه هم چنان بزرگ که هیچ راه نجاتی از آن وجود ندارد. سفینه در جایی فرود میآید و قهرمانان قصه با قرنها فاصلهی زمانی و کیلومترها فاصلهی مکانی حال در یک مکان و یک زمان در محیطی شبیه به میدان نبرد گلادیاتورها باید تا سر حد مرگ با هم مبارزه کنند تا در نهایت عنوان قاتل قاتلان به یکی برسد. اما باز هم تکیه بر همان خصوصیتهای انسانی است که ورق را برمیگرداند؛ یعنی همان چیزی که غارتگران، آن هیولاهای تکرو در فیلمهای قبلی این فرنچایز از آن بویی نبردهاند. در چنین قابی است که فضایی پر از جنون و کابوس «غارتگر: قاتل قاتلان» به فضایی خودبسنده تبدیل میشود که منطق خودش را دارد و مخاطب را پس نمیزند.
موضوع دیگری که باید به آن اشاره شود، جمع و جور بودن قصهی هر اپیزود و در نهایت جمع و جور بودن داستان تمام فیلم است. قصهگو در هیچ نقطهای از فیلم به حاشیه نمیرود و داستانکها و خرده پیرنگها را سریع میبندد و از هر چیز به اندازهای اطلاعات به مخاطب میدهد که یا به قصهی اصلی کمک میکند یا شخصیتها را پرورش میدهد. قراردادی هم از همان ابتدا بین فیلم و مخاطبش بسته میشود تا همین شکل داستانگویی را بپذیرد و کاری به حواشی دیگر نداشته باشد؛ مثلا در اپیزود اول همان که بدانیم قهرمان زن قصه به دلیل قتل پدرش از رهبر قبیلهای دیگر کینه به دل دارد، کافی است و سازندگان به دنبال چرایی دشمنی بین دو قبیله نمیگردند.
در اپیزود دوم هم چنین قراردادی وجود دارد؛ مخاطب خود به خود بنا به دلیل همان ساخته شدن به اندازهی فضای انسانی اثر به درستی متوجه دلیل به جان هم افتادن این دو برادر میشود و دیگر نیازی به توضیح اضافه نیست. این چنین عملا بخش عمدهای از انیمیشن «غارتگر: قاتل قاتلان» به نمایش سکانسهای نبرد اختصاص مییابد که پر هستند از همان منطق جنونآمیز موجود در فیلم؛ سلحشوران فیلم چنان با غارتگران گلاویز میشوند و چنان تحوری از خود نشان میدهند که فقط در یک دنیای دیوانهوار امکان بروز دارد. نکته این که تمام سکانسهای اکشن هم دل در گروی تاریخ سینما دارند و از دل ژانرهای مختلف سر برآوردهاند.
آشکارا تمام اپیزود اول، از شیوهی نمایش نبردها تا شخصیتپردازیها از دل سینمای تاریخی درآمده است. نبردها ما را به یاد فیلمهایی میاندازند که داستان آنها در قرنهای گذشته میگذرد و حتی شیوهی انتخاب نماها هم یادآور ژانر تاریخی است. در اپیزود دوم گویی با یک فیلم جیدای گکی یا همان فیلمهای شمشیرزنی ژاپنی طرف هستیم. انگار کارگردانی ژاپنی سکان هدایت را به دست گرفته و در حال نمایش همان مبارزههای تاریخی مردمان مشرق زمین است. کمی هم از شاعرانگی موجود در آن فیلمها در این جا یافت میشود که میتوان در نمایش برگهای رقصان در باد دید. اصلا خشونت بیپردهی اپیزود اول و پایبندی به اخلاقیات در اپیزود دوم از همین دو رویکرد متفاوت نشات میگیرد که ریشه در تاریخ سینما و تصویری که هر ژانر در برابر ما قرار داده دارد.
اپیزود سوم هم چنین ساخته شده است. قهرمانان ماجرا همان خلبانهای شجاع حاضر در فیلمهای ژانر جنگی هستند و همان مانورها را برای از پا درآوردن دشمن تا بن دندن مسلح خود انجام میدهند. البته المانهایی از سینمای علمی- تخیلی هم در این اپیزود وجود دارند؛ مانند پرواز هیولای قصه با هواپیمایی که گویی از دل فیلمی چون «بلید رانر» به این جا راه یافته است. در اپیزود چهارم هم این ناخنک زدن به تاریخ سینما ادامه مییابد. حال گویی در دل فیلم «گلادیاتور» ریدلی اسکات و میدان نبردش رها شدهایم و قهرمانان قصه همان مبارزان جان بر کفی هستند که هم میل به آزادی دارند و هم میل به خاک کشیدن پوزهی مرد قَدَر قدرتی که آن بالا نشسته و میدان مبارزه را زیر نظر دارد.
در چنین چارچوبی باز هم قصهی جنونآمیز فیلم برای مخاطب قابل درک و قابل تماشا میشود. دن تراخنبرگ پس از کارگردانی فیلم «شکار» (Prey)، یعنی قسمت قبلی این فرنچایز سینمایی به خوبی درک کرده که از تمام ظرفیتهای «غارتگر» در طول این سالها استفاده نشده است. اگر در فیلم اول مجموعه فقط معرفی مختصری از این هیولا بر پرده نقش میبندد و همه چیز در هالهای از رمز و راز قرار دارد و فقط قدرت فرازمینی این موجود در مرکز قاب قرار میگیرد، در فیلم «شکار» جهانی خودبسنده در برابر مخاطب قرار میگیرد که از فیلمهای نه چندان قابل دفاع ساخته شده در قرن تازه با محوریت «غارتگر» فاصله میگیرد و ریشههایش را در گذشته میجوید. میتوان با خیال راحت این انیمیشن و «شکار» را دنبالهی آن فیلم اول دانست و قید تماشای فیلمهای دیگر، به ویژه آن کراساُورها با محوریت جدال بین «غارتگران» و «بیگانهها» را زد.
اما همه چیز این انیمیشن هم چنین بدون نقص نیست. یکی از ویژگیهای اصلی جهان این فرنچایز وابستگی آن به ژانر وحشت است. در این جا نه تنها خبری از ترس و وحشت نیست بلکه هیولای قصه هم چندان درست از کار درنیامده است. تمام نقطهی قوت ماجرا در سمت و سوی انسانی آن قرار گرفته و غارتگرها چندان شور و حالی ایجاد نمیکنند. پس مشکلی بر کلیت اثر سایه انداخته که چندان هم کوچک نیست؛ تمام آن اعمال محیرالعقول و نمایشهای پر سر و صدا برای از پا درآوردن این هیولاها چندان درخشان جلوه نمیکنند. این نقصان تا بدان جا است که گاهی تماشاگر احساس میکند هر کس دیگری هم میتوانست از پس این موجودات برآید و نیازی به قهرمانهای برتر تمام دوران نبود تا در نهایت کسی به عنوان قاتل قتلان برگزیده شود. در نهایت اگر از این موضوع بگذریم و با غرق در قصه و البته شیوهی تصویر کردن انیمیشن و آن زمختی حاضر در قابها شویم، «غارتگر: قاتل قاتلان» را اثری بسیار سرگرمکننده خواهیم یافت.
شناسنامه انیمیشن «غارتگر: قاتل قاتلان» (Predator: Killer Of Killers)
کارگردان: دن تراخنبرگ
صداپیشگان: لیندسا لاوانچی، لوییز اوزاوا و ریک گونزالس
محصول: 2025، آمریکا
امتیاز سایت IMDb به انیمیشن: 7.7 از 10
امتیاز انیمیشن در سایت راتن تومیتوز: 97٪
خلاصه داستان: اپیزود اول: سال 841، اسکاندیناوی. زنی رهبری یک قبیله را در جنگی بر عهده دارد. او موفق میشود دهکدهای را نابود کرده و تمام اهالی آن را سلاخی کند. سپس زیر شکنجه از مردی محل اختفای رهبر قبیلهی دشمن را میپرسد. این زن کینهای از آن مرد به دل دارد و به خود قول داده تا انتقام نگرفته از پا ننشیند. افراد قبیله به سمت محل اختفای دشمن خود میروند و خبر ندارند که غارتگری آنها را زیر نظر دارد … اپیزود دوم: سال 1609، ژاپن. دو برادر که وارث تاج و تخت یک ارباب فئودال هستند با یکدیگر بازی میکنند. اما پدر آنها تمایل دارد یکی از آنها را به عنوان جانشین انتخاب کند. پس ترتیبی میدهد تا یک مبارزه تا سر حد مرگ بینشان برگزار شود. در حالی که یکی از برادرها به دیگری حمله میکند، دیگری از مبارزه سرباز میزند. یک غارتگر تمام این اتفاقات را زیر نظر دارد و … اپیزود سوم: جنگ جهانی دوم آغاز شده و یک مکانیک پرواز متوجه حضور دشمنی غریب در آسمان میشود. او هواپیمایی را به حرکت درمیآورد تا به همرزمانش اخطار دهد و … اپیزود چهارم: حال هر سهی این مبارزان در سفینهای ناشناخته زندانی هستند و به سمت مقصدی نامعلوم حرکت میکنند و …
منبع: دیجیکالا مگ
نوشته نقد انیمیشن «غارتگر: قاتل قاتلان»؛ نمایش سمت تاریک وجود انسان! اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.
0 نظرات