۴ سال از خبر بازسازی «اسپلینتر سل» (Splinter Cell) و ۱۲ سال از انتشار آخرین بازی در این فرنچایز میگذرد، اما یوبیسافت تصمیم گرفته بهجای ویدیوگیم بعدی، با یک مجموعهی انیمیشنی روی نتفلیکس جای خالی سم فیشر را در دل گیمرها پر کند. البته ۱۲ سال گذشته این فرنچایز اکشن-مخفیکاری کاملا به حال خود رها نشده بود. چندتا رمان به زنده نگه داشتن مجموعه کمک کردند که آخرین آنها (Tom Clancy’s Splinter Cell: Dragonfire) سال ۲۰۲۳ آمد. در این میان، قرار بود یک اقتباس سینمایی هم از اسپلینتر سل بسازند که ره به جایی نبرد، اما «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» (Splinter Cell: Deathwatch) مجموعهای است که هم برای تازهواردان به دنیای «اسپلینتر سل» جذابیت دارد و هم نوستالژی ما از روزهای درخشان Chaos Theory و حتی Blacklist را قلقلک میدهد. در نقد «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ»، که چیزی نشده نتفلیکس آن را برای فصل دوم هم تمدید کرده است، به دنیاسازی و پتانسیل قهرمان تازهی سریال میپردازم.
هشدار! در نقد سریال «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد سریال انیمیشنی «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ»؛ جایی برای قهرمانبازی نیست
بازیهای اسپلینتر سل (در مقایسه با فرنچایزی مثل «متال گیر سالید») هیچوقت به داستان عمیق خود شناخته نمیشوند. در «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» هم ماجرا ساده است: سم فیشر (که به جای مایکل آیرونساید، لیو شرایبر دوبلهی او را برعهده گرفته) با سگاش، کایجو، در لهستان دوران آرام بازنشستگیاش را سپری میکند. اما وقتی زینیا مککنا (با صداپیشگی کربی هاول بپتیست)، یکی از مأموران تازهی اشلون، از دستورات سرپیچی کرده و خودش را به دردسر میاندازد، آنا (جنت وارنی) دنبال سم میفرستد تا با همکاری مککنا ماجرا را فیصله دهند.
اگر از طرفداران قدیمی بازیها هستید، احتمالا با شنیدن نام داگلاس شتلند خوشحال خواهید شد. «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» با الهام از این کاراکتر بازی Chaos Theory، آنتاگونیست خود را دخترِ شتلند قرار داده است. دایانا شتلند برنامهی پرهزینهای (به نام Xanadu) برای ساخت انرژیهای پاک دارد؛ اما برای آنکه این فناوری را به سردمداران اروپایی بفروشد، از هیچ جنایتی فروگذار نیست. با پیشروی داستان، فیشر و مککنا با همکاری دیگران در اشلون چهارم، باید جلوی تهدید دایانا، برادر ناتنیاش چارلی و شرکت آنها را بگیرند که با شعار مقابله با گرمایش جهانی، اساسا میخواهند اروپا را فلج کنند.
«اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» تا حدود زیادی از فرنچایز اصلی نخ میگیرد، اما دو تصمیم ریسکی گرفته که جواب داده است: اول، جایگزینی مایکل آیرونساید با لیو شرایبر است و چه تصمیم مبارکی. با اینکه سالها با صدای آیرونساید اخت گرفتیم، اما توقع زیادی است که بخواهیم این بازیگر ۷۵ساله که سالها با بیماریهای مختلف دست به گریبان بوده دوباره برای دوبلهی سم فیشر بازگردد. خوشبختانه، صدای شرایبر درست بر تن سم فیشرِ پیرتر و خستهی «پاسبان مرگ» مینشیند؛ انگار نه انگار که شرایبر برای اولین بار است که پا در کفش آیرونساید میکند.
تصمیم بحثبرانگیز دوم، معرفی قهرمان دیگری در کنار سم فیشر است. امری که احتمالا طرفداران ویدیوگیم را خوشحال نمیکند؛ مخصوصا که همکارِ سم حالا دختری است سیاهپوست! اما اگر فرصتی به این کاراکتر تازه بدهید، میبینید که او پتانسیل بالایی برای هدایت داستان – حداقل در مجموعهی انیمیشنی- دارد.
در «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ»، مککنا انرژی مضاعفی به داستان میآورد که در تضاد با سم فیشرِ کهنهکار، رفت و برگشتهای خوبی بین کاراکترها میسازد. مککنا دختری کلهشق اما کاربلد است که بیشتر به جیمز باند میماند تا نسخهی مؤنث سم فیشر؛ کاراکتری جذاب که در مهمانیهای پرزرق و برق نفوذ کرده، دل دشمنان خود را میبرد و به وقتش هم میداند چطور هدشات کند. از همان ابتدا، مرگ دوستپسر مککنا خشم زیادی را در او برمیانگیزاند که موجب میشود شعلهی انتقام در وجودش زبانه بکشد.
البته سم فیشر هم در «پاسبان مرگ» بهخاطر ارتباطش با شتلندِ پدر، انگیزههای قوی برای اتمام مأموریت دارد. همانطور که روی کمپل، سالید اسنیک را در ابتدای «متال گیر سالید» از بازنشستگی بیرون میکشد تا دنیا را از تهدید هستهای و دشمنان آشنا نجات دهد، در «پاسبان مرگ» هم با سم فیشرِ مسنتری سروکار داریم که با سگاش در بازنشستگی به سر میبرد و برای نجات دنیا از دست دخترِ دوست و همکار قدیمی، دوباره پا به میدان میگذارد. با اینکه همه دلمان برای سم فیشر و دوربین سبزش تنگ میشود، اما باید قبول کرد او تا ابد نمیتواند به مأموریتهایی برود که یک اشتباه در آنها مساوی با مرگ و زندگی است. حتی در لحظات پایانی اپیزود هشتم، سم با یادآوری خاطرات شتلند، انگار خود را آمادهی پذیرش مرگ میکند – که البته مککنا او را از غرق شدن نجات میدهد. اما آیا این صحنه آمادهسازی طرفداران ویدیوگیم برای چیز دیگری است؟
«اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» در ۸ اپیزود کوتاه که با کلی صحنهی اکشن پر شده، فرصت زیادی برای شخصیتپردازی نداشته، اما باز هم توانسته از مککنا، دایانا و مشخصا قهرمان کهنهکار داستان، کاراکترهایی بسازد که برایمان اهمیت دارند. حتی کوشیده سوالاتی از ماهیت خوبی و بدی مطرح کند؛ اینکه تمام خونهایی که به گردن سم فیشر است، یکروزی گریبانش را میگیرد. اما چه خوب میشد اگر نویسندگان ترمز خودشان را میکشیدند و این پرسشهای جدیتر را با دیالوگهای شعاری، که مخصوصا در اپیزودهای پایانی توی ذوق میزنند، خراب نمیکردند.
مخفیکاری اسپلینتر سلی، با اکشن جان ویکی ترکیب میشود
«پاسبان مرگ» کار درک کولستاد، خالق جان ویک و فیلمهای «هیچکس» (Nobody)، است که دنیای اسپلینتر سل را به سبک خودش به جهان انیمیشن آورده. مثل سایر آثار کولستاد، در «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» هم همه چیز در خدمت اکشن است و بس و حقیقتا چه اکشنی! مجموعهی کولستاد، در مقایسه با دیگر انیمیشنهای اقتباسی نتفلیکس، چون «کسلوانیا» (Castlevania)، «دویل می کرای» (Devil May Cry) و «تومب ریدر» (Tomb Raider: The Legend of Lara Croft) طراحی اکشن بسیار بهتری دارد و در ترکیب با انیمیشنی روان و سریع، تصویر فوقالعادهای ارائه میدهد.
البته سبک نقاشی «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» همان سبک غربی و معمولیتری است که مانندش را در «تومب ریدر» و «کسلوانیا» دیدهاید. بنابراین، توقع چیزی مثل «آرکین» یا سبک انیمههای ژاپنی را نداشته باشید. اما انتخاب این سبک، بهترین انتخاب برای به تصویر کشیدن دنیای اسپلینتر سل بوده و حتی میتوان دید در «پاسبان مرگ» به پختگی رسیده است. با کارگردانی بهتر این مجموعه، حتی سبک غربی نقاشی، که معمولا برایم جذابیتی ندارد، بیشتر به دلم مینشیند. البته خشونت بیامانِ «پاسبان مرگ» هم در این امر بیتأثیر نیست که مانندش را پیشتر در بازیهای اسپلینتر سل هم ندیدهایم.
از همان اپیزود اول، «پاسبان مرگ» کلی دندان بیرون کشیدن، خنجر در چشم فروکردن و گلو بریدن دارد و این روند در اپیزودهای آینده هم ادامه پیدا میکند؛ تا جایی که مککنا با فروکردن سر دشمنش در کوره او را زندهزنده میسوزاند و انیمیشن هم از نشان دادن هیکل جزغالهی جسد، ابایی ندارد.
به جز خون و خونریزی، «پاسبان مرگ» با الهام از دنیای اسپلینتر سل، فضای تیرهوتاری هم دارد، با سکانسهای مخفیکاری که سم فیشر مجبور میشود برای آنها دوربین دید در شب نمادین خود را هم بیرون بکشد. البته این سکانسهای مخفیکاری آنقدر دوام نمیآورند و بهخاطر رسیدن صحنههای اکشن پرسروصداتر، که راستِ کار کولستاد است، سریع از آنها عبور میشود. اساسا، «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» با تمام اکشنها و انفجارهایش، کمتر به بازیهای اولیهی فرنچایز شبیه است و در عوض میتوانید آن را با بازی مثل Blacklist مقایسه کنید.
«اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» به میراث فرنچایز احترام میگذارد
حتی اگر خیال تماشای «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» را نداشتید، باز پیشنهاد میکنم فرصتی به آن بدهید. درک کولستاد واقعا در بازسازی دنیای اسپلینتر سل برای نتفلیکس موفق شده و به نظر میرسد یوبیسافت به این موفقیت حسابی امید بسته است. نتفلیکس هم با تمدید سریع سریال، تنها یک روز پس از انتشار، حمایت خود را از فرنچایز نشان داده که با قهرمانی تازه در کنار سم فیشر، پتانسیلهای زیادی در آن برای فصلهای آینده وجود دارد.
کولستاد در «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» با الهامات و ارجاعات زیاد به بازیهای ویدیویی، که برای گیمرها خاطرهانگیز است، به میراث فرنچایز ادای احترام میکند. همزمان، لازم نیست تمام بازیها را بشناسید تا از این مجموعه لذت ببرید. اشاراتی به شتلند، اشلون و NSA وجود دارد و حتی عنوان دو اپیزود آخر، Chaos Theory است، اما داستان بهخوبی نکتههای مهم را باز میکند و به گذشتهی سم فیشر فلشبک میزند که حتی اگر با دنیای اسپلینتر سل آشنا نباشید، باز هم سریع تمام ماجرا دستتان میآید. علاوه بر این، سریال هشت قسمت بیشتر ندارد که هرکدام بین ۲۰ تا ۲۷ دقیقه هستند و دیدنش آنچنان وقتی از شما نمیگیرد.
بالاخره، در تمام سالهایی که خبری از ساخت بازی بعدی یا حتی بازسازی که یوبیسافت وعدهاش را داده بود به گوش نمیرسد، همین هشت اپیزود هم غنیمت است. البته نه اینکه «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» سریال بدی باشد. با تمام صحنههای اکشن روان و خوش رنگ و لعاب، سریال خوشساختی است که فقط نمیتواند جای خالی یک ویدیوگیم دیگر را برایمان بگیرد، اما شاید استقبال از مجموعهی انیمیشنی، مسیر ساخت ویدیوگیم بعدی را هموارتر کند.
شناسنامه سریال انیمیشنی «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ» (Splinter Cell: Deathwatch)
سازنده: درک کولستاد
نویسندگان: درک کولستاد، دیوید دایتچ، کیتی جی استون
صداپیشگان: لیو شرایبر، کربی هاول باپتیست، جنت وارنی، هلن هانگ، کری والگرن
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به سریال: ۶.۸ از ۱۰
امتیاز سریال در سایت راتن تومیتوز: ۸۵٪
خلاصه داستان: زینیا مککنا، مأمور اشلون چهارم، پس از سرپیچی از دستورات مستقیم، خود را در مخمصهی خطرناکی مییابد و تنها یک نفر میتواند او را از این وضعیت نجات دهد: مأمور بازنشسته، سم فیشر، که با سگاش کایجو، در لهستان به سر میبرد. سم فیشر با مککنا همکار میشود تا تهدید دایانا شتلند را، که میخواهد با وعدهی مقابله با گرمایش جهانی، اروپا را فلج کند، از بین ببرند. گذشتهی سم با داگلاس شتلند، اهمیت مأموریت را برای سم بیشتر میکند که شاید خودش را در انگیزههای کنونی دایانا مقصر میداند…
منبع: دیجیکالا مگ
نوشته نقد سریال انیمیشنی «اسپلینتر سل: پاسبان مرگ»؛ سم فیشر، جان ویک میشود! اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.
0 نظرات