در حال بارگذاری
در حال بارگذاری

نقد فیلم «خانواده رز»؛ پروپاگاندای چپ تا کجا!

از بندیکت کامبربچ و اولیویا کولمن انگلیسی‌تر پیدا نمی‌شود؛ اما آن‌ها نقش زن و شوهر طلایی فیلم «خانواده رز» (The Roses) را ایفا می‌کنند؛ فیلمی کاملا امریکایی که چپ و راست در ایدئولوژی فرورفته و نمی‌داند با خودش چندچند است. «خانواده رز» اقتباسی از کتاب «جنگ رزها» (The War of the Roses) نوشته‌ی وارن ادلر

از بندیکت کامبربچ و اولیویا کولمن انگلیسی‌تر پیدا نمی‌شود؛ اما آن‌ها نقش زن و شوهر طلایی فیلم «خانواده رز» (The Roses) را ایفا می‌کنند؛ فیلمی کاملا امریکایی که چپ و راست در ایدئولوژی فرورفته و نمی‌داند با خودش چندچند است. «خانواده رز» اقتباسی از کتاب «جنگ رزها» (The War of the Roses) نوشته‌ی وارن ادلر به حساب می‌آید که دنی دویتو سال‌ها پیش در ۱۹۸۹ آن را با مایکل داگلاس و کتلین ترنر به پرده‌ی سینما آورد. حالا جی روچ، استاد بلامنازع فیلمسازی و کارگردان «ملاقات با فاکرها» (Meet the Fockers) و «بامب‌شل» (Bombshell)، آن را برای عصر کنونی بازسازی و در این میان، فراموش کرده داستان «جنگ رزها» اصلا درباره‌ی چیست. در نقد «خانواده رز» به تغییرات شدید فیلم نسبت به کتاب اصلی می‌پردازم که تمام روح و پیام داستان را از بین برده است.

هشدار! در نقد فیلم «خانواده رز» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد فیلم «خانواده رز»؛ اقتباسی که هویت خود را نمی‌داند

بندیکت کامبربچ و اولیویا کولمن

کتاب (و فیلم ۱۹۸۹) «جنگ رزها» درباره‌ی باربارا و جاناتان، زن و شوهری عاشق‌پیشه، است که پس از سال‌ها زندگی با هم به اختلاف می‌خورند، می‌خواهند طلاق بگیرند و هیچکدام حاضر نمی‌شود از مالکیت خانه‌ی تجملی‌اشان پا پس بکشد. «خانواده رز» همین ایده را برداشته و هرچیز ممکن دیگر را تغییر داده است. در وهله‌ی اول، اسامی امریکایی و دموده‌ی آن‌ها را حالا به آیوی (اولیویا کولمن) و تئو رز (بندیکت کامبربچ) تغییر داده. تئو یک معمار لندنی است که یک شب از جلوی آیوی، آشپزی بااستعداد، سردرمی‌آورد و آن‌ها فوراً و عاشق دلباخته می‌شوند؛ کات، تا ده سال بعد که این زوج انگلیسی با دو فرزند خود در کالیفرنیا زندگی می‌کنند.

از بخت بد تئو، یکی از بناهای او طی طوفانی سهمگین به‌طرز حقارت‌آمیزی ویران می‌شود. همزمان، شانس به رستوران آیوی رو کرده و او از پله‌های موفقیت دوتایکی بالا می‌پرد. مشخصا با بالا گرفتن بیزینس آیوی، لازم است یکی از والدین در خانه مانده و از بچه‌ها نگهداری کند و باتوجه به بیکاریِ تئو، این مسئولیت بر دوش پدر خانواده می‌افتد. حتی وقتی تئو می‌خواهد به دنیای معماری بازگردد، آیوی او را مشغول ساخت خانه‌ی رویایی‌اشان با منظره‌ی دریا نگه می‌دارد تا تئو هوس رها کردن بچه‌ها به سرش نزند. وقتی دختروپسر خانواده‌ی رز در ۱۳سالگی به مدرسه‌ی شبانه‌روزی می‌روند، آیوی و تئو بالاخره فرصت دعوا پیدا می‌کنند و احساسات سرکوب‌شده‌اشان طی این سال‌ها را سر هم می‌ریزند.

نقد فیلم «خانواده رز»

بازیگری کامبربچ و کولمن نقطه قوت فیلم است که می‌توانند حتی با بدترین دیالوگ‌ها جلوی دوربین گریه کنند؛ اما این تنها نکته‌ی مثبتی است که در کل فیلم پیدا می‌شود! با وجود اجرای قوی، از ابتدا انتخاب کامبربچ و کولمن برای زوج اصلی داستان به‌کلی اشتباه بوده است. اولاً آن‌ها خلاف زوج داستان ادلر انگلیسی‌اند، اما جی روچ یادش رفته کاراکترهای داستان و دغدغه‌هایشان همچنان کاملا امریکایی مانده‌اند. دوم، نمی‌توان آن‌ها را به‌عنوان آدم‌های خانه‌خراب‌کنی تصور کرد که مثل جاناتان و باربارای «جنگ رزها» فریاد می‌زنند و خانه را روی سر هم پایین می‌آورند. سوم، که اصلا اول باید می‌گفتم، این است که کولمن به‌سادگی ده-پانزده سالی بزرگتر از کامبربچ به نظر می‌رسد و در هیچ تخیل و سناریویی، قرار دادن معماری موفق با قیافه‌ی کامبربچ در کنار آشپزی شبیه کولمن باورپذیر نیست که تازه دو تا بچه‌ی ده‌ساله هم داشته باشند. وقتی از همان ثانیه‌ی اول، باورپذیری کاراکترها زیر سوال می‌رود، دیگر وای به حال دوساعت بعدی!

بازیگران فرعی هم کمکی به داستان نمی‌کنند. مشخصا اندی سمبرگ و کیت مک‌کینن را در فیلم گذاشته و به آن‌ها آزادی عمل داده‌اند تا با بداهه‌پردازی و خلاصه هرطور صلاح می‌دانند نمک بریزند، بلکه یکی از جوک‌هایشان بگیرد. اما سبک کمدی آن‌ها فراتر از برنامه‌های SNL به سختی جواب می‌دهد. بقیه‌ی بازیگران هم در فیلم وجود دارند تا رنگ‌های رنگین‌کمانشان تکمیل شود؛ از ویترِ سیاهپوست رستوران، تا وردست تیره‌پوست آیوی و دوستِ آسیایی رزها هیچکدام چیزی به فیلم نمی‌افزایند. کاش همه‌اشان از فیلمنامه حذف می‌شدند و تئو و آیوی فرصت بیشتری داشتند تا سروکله‌ی هم بزنند.

اولیویا کولمن

البته هیچ اصلاحی نمی‌تواند فیلمنامه‌ی شاهکار تونی مک‌نامارا و روچ را نجات دهد. کل فیلم منتظر بودم ببینم بالاخره دعوای آیوی و تئو کِی شروع می‌شود. فیلم یک ساعت و ربعی زندگی بی‌نقص و عاشقانه‌ی رزها را نشان می‌دهد و ناگهان به دلایلی کاملا قابل‌حل، آن‌ها می‌خواهند طلاق بگیرند. کل ماجرا از اینجا شروع می‌شود که تئو به‌خاطر بچه‌ها نمی‌تواند به معماری‌اش برسد و آیوی به‌خاطر شغلش فرصت پرداختن به بچه‌ها را ندارد. پس با رفتن بچه‌ها به مدرسه‌ی شبانه‌روزی دیگر چه بهانه‌ای برای دعوا می‌ماند؟

دیالوگ‌ها، اگر یک جمله‌ی درست و حسابی با نهاد و فعل بینشان پیدا شود، همه مصنوعی و شعاری هستند. تدوین فیلم هم از روندی منطقی پیروی نمی‌کند. صحنه‌های تراپی، که فیلم حتی با آن‌ها شروع می‌شود، فقط وقت‌تلف‌کردن هستند. این وسط، کل سکانس مربوط به نجات نهنگ به دست تئو و خودشناسی معنوی اصلا از کجا می‌آید؟ نهنگ که ماهی‌قرمز نیست که وقتی اشتباهی از آب بیرون پرید، آن را به تنگ‌اش برگردانید. تازه این صحنه اگر یک پیام را برساند، این است که بیننده باید طرف تئو باشد؛ درحالی که «جنگ رزها» اساسا درباره‌ی دو نفر است که هرکدام برای داشتن زندگی راحت، خانه‌ای زیبا و تربیت فرزندان خوب، فداکاری‌هایی می‌کنند؛ اما از جایی به بعد، خودشان و داشته‌های مادی‌اشان را بر هر چیز ترجیح می‌دهند.

هیج چیز در «خانواده رز» درست از آب درنیامده است

نقد فیلم «خانواده رز»

اقتباس کتابی که نه خودش چنگی به دل می‌زند، نه اقتباس سینمایی دهه هشتادی‌اش، انتخاب عجیبی به نظر می‌رسد. اما اقتباس آن برای عصر کنونی با تمام جنبش‌هایی که در میان است انتخابی حتی عجیب‌تر. امروزه برای روایت داستانی مثل «جنگ رزها»، که از نقش زنان و مردان در جامعه و خانواده حرف می‌زند، باید روی مرز باریکی از حماقت و شجاعت بازی کنید و «خانواده رز» برای آنکه از بومِ آن‌ها نیفتد، به میانمایگی تن داده است. «خانواده رز» هیچ دغدغه‌ی واقعی ندارد، هیچ حرفی برای گفتن ندارد، هیچ طرفی را نمی‌گیرد و حتی بامزه هم نیست.

«جنگ رزها» یک کمدی سیاه است که بیشتر از کمدی به سمت سیاهی می‌رود و به خاطر همین بر شما تأثیر می‌گذارد. داستان ادلر روانتان را آزار می‌دهد و تا آخر ماجرا، دیگر نمی‌خواهید یک ثانیه بیشتر با جاناتان و باربارا در خانه‌ی تجملاتی‌اشان بگذرانید. «خانواده رز» اما جرئت نکرده از کامبربچ و کولمن کاراکترهایی منفور بسازد. بگومگوهای آن‌ها به‌سرعت رفع می‌شود و دعوای اصلی‌اشان هم به زور یک ربع دوام می‌آورد؛ در حالی که داستان اصلی، عمدتاً درباره‌ی راه‌هایی است که این زوج برای عصبانی کردن همدیگر پیدا می‌کنند؛ راه‌هایی که به نابودی خانه و اثاثیه‌ی آنتیک‌اش و حتی مرگ سگ و گربه‌اشان می‌انجامد، اما مهر زن و شوهر را دوباره در دل یکدیگر می‌اندازد. فیلم تازه اما حتی جرئت نکرده خانه‌ی رویایی رزها را خراب کند. خانه دیگر آن مرکز ثقل نیست که باربارا و جاناتان و خانواده‌ی رزها را به هم پیوند می‌دهد؛ خانه فقط یک دعوای حقوقی است و حرف به کرسی نشاندن.

اولیویا کولمن

زنان خانه‌دار بسیاری، بعد از مدت‌ها تعهد به ازدواجشان، پس از فداکردن جوانی و انرژی خود برای فرزندانشان و ساختن چهاردیواری که بتوان آن را خانه نامید، متوجه می‌شوند که چیزی در زندگی‌اشان کم است؛ می‌فهمند که آن‌ها فارغ از نقش همسری و مادری، هویت مستقلی دارند، استعدادها و علایقی دارند که سال‌ها در «خود را وقفِ خانواده کردن» فراموش شده است. برای همین، غیرمعمول نیست که این زنان پس از آنکه بچه‌هایشان از آب و گل درمی‌آیند، تازه می‌فهمند که می‌خواهند برای خودشان کسی باشند؛‌ می‌خواهند تحولی، آشوبی به راه بیندازند؛ حتی اگر زندگی‌اشان از بیرون کاملا بی‌نقص به نظر برسد.

این ماجرا برای باربارای «جنگ رزها» هم صدق می‌کند؛ زنی که هرچند از روی عشق، اما با شوهری از طبقه‌ی اجتماعی بالاتر ازدواج کرده و غایت زندگی خود را تربیت فرزندان، حمایت از شوهرش و ساختن خانه‌ای گرم و صمیمی می‌بیند. اما با بزرگ شدن بچه‌ها و آمدن مستخدمی که انبوه کارهای روزانه‌ی خانه را انجام می‌دهد، باربارا تازه وقت آزاد پیدا کرده تا به خودش فکر کند. پس بیزینسی راه می‌اندازد که هرچند کوچک و ساده است، اما به باربارا هدف و نقش تازه‌ای می‌دهد. باربارا دیگر هویت خود را صرفاً مادری یا همسری نمی‌بیند؛ دیگر برای خودش بروبیایی دارد، کسب درآمد می‌کند و اینجاست که کم‌کم به ذهنش می‌رسد، چرا باید تا ابد مطیع شوهرش یا پابند بچه‌هایش باشد؟ چرا یک بار در عمرش هم که شده کاری را فقط‌وفقط برای خوشامد خودش انجام ندهد؟ اینجاست که ایده‌ی طلاق وسط می‌آید.

«خانواده رز» می‌خواهد پروگرسیو باشد، اما با افتادن در باتلاق پروپاگاندای چپ، هیچکدام از ظرافت‌های فیلم ۱۹۸۹ – فیلمِ به‌قولی قدیمی‌شده‌ی ۱۹۸۹ – در آن وجود ندارد. جی روچ و تونی مک‌نامارا عملاً جنسیت کاراکترها را عوض کرده‌اند تا کسی انگ تاریخ‌مصرف‌گذشته را بر داستان فیلم نزند! برای این کار هم به‌سادگی پیشبند را تنِ تئو، و آیوی را مردِ خانه کرده‌اند. تئو هم در تمام اعتراضاتش به آیوی محق است. نمی‌بینیم تئو کاری جز محبت به همسر و فرزندانش بکند. حتی در دقایق پایانی، وقتی آیوی روی همسرش اسلحه می‌کشد، تئو فقط اجاق گازش را خراب می‌کند. البته آن حس سرکوب‌شده‌ی کاراکتر باربارا در تئو وجود ندارد و دلیلی نمی‌بینیم که بخواهیم برایش تره خرد کنیم.

برای آیوی هم فیلم می‌توانست بیشتر بر جاه‌طلبی‌ها و دستاوردهای او در بیزینس‌اش تمرکز کند. نشان دهد که چطور پس از دوری از مسئولیت‌ها و الزاماتی که با همسر و مادرِ تمام‌وقت‌بودن همراه است، حالا احساس رضایت بیشتری می‌کند؛ اصلا احساس رضایت می‌کند یا نه! ما فقط چند جمله و مونتاژ از این به اصطلاح دستاوردهای او می‌بینیم و با تمام تغییرات شخصیتی آیوی از اول تا آخر داستان، حتی درست او را نمی‌شناسیم.

به جز توانایی محض اجراء، «جنگ رزها» (۱۹۸۹) از هر نظر بر «خانواده رز» می‌چربد که با تراپی‌تاک کمتر، دعوای بیشتر و آدم‌های واقعی‌تر، ارتباط گرفتن با آن ساده‌تر است. با اینکه داستان اصلی درباره‌ی یک خانواده‌ی ثروتمند با خدمتکار شخصی و تلاششان برای بر خوردن بین افرادی از طبقات اجتماعی بالاتر است، اما هرچه هست، چالش‌ها و انسانیتی در رابطه‌ی باربارا و جاناتان پیدا می‌شود که به افرادی از یک طبقه‌ی خاص تعلق ندارند.

کاش هالیوود می‌فهمید هنوز روایت داستان‌هایی درباره‌ی خانواده‌های سنتی با نقش‌های سنتی برای زنان و مردان، کهنه نشده است. این می‌توانست نقطه قوت «خانواده رز» باشد؛ اما فیلم در نهایت به پروپاگاندایی شعاری، بی‌روح و سطحی تبدیل شده که ارزش تماشا ندارد.

شناسنامه فیلم «خانواده رز» (The Roses)

کارگردان: جی روچ
نویسنده: تونی مک‌نامارا براساس «جنگ رزها» نوشته‌ی وارن ادلر
بازیگران: بندیکت کامبربچ، اولیویا کولمن، اندی سمبرگ، کیت مک‌کینن
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده و انگلستان
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز:  ۶۵٪
خلاصه داستان: آیوی و تئو رز، زوج انگلیسی خوشحالی هستند که با دو فرزند خود در کالیفرنیا زندگی می‌کنند. تئو پس از شکست پروژه‌ی معماری‌اش، خانه‌نشین شده و مراقب بچه‌هاست؛ همزمان، آیوی با نقدهای مثبت رستورانش، پله‌های ترقی را دوتا یکی طی می‌کند. دوریِ آیوی از خانواده و حس سرخوردگی تئو در خانه، احساسات ضدونقیضی در زن و شوهر برمی‌انگیزاند و آتش نارضایتی را به دامن خانه‌ی مهر و محبت آن‌ها می‌اندازد…

نقد فیلم «خانواده رز» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ

نوشته نقد فیلم «خانواده رز»؛ پروپاگاندای چپ تا کجا! اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

Sina Farahi

برچسب ها:
digikala

دیجی کالا

digikala
دیجی‌کالا مگ - منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزه‌های تکنولوژی، بازی‌های کامپیوتری، فرهنگ‌ و هنر، سلامت و زیبایی و سبک زندگی.
مشاهده همه پست ها

0 نظرات

ارسال نظرات