تقریبا هر سال یک فیلم ترسناک از راه میرسد که همهی رسانهها متفقالقول از آن تعریف و تمجید میکنند و به سرعت به یک پدیده تبدیل میشود. سال گذشته «لنگدراز» سر زبانها افتاد، قبلترش «با من حرف بزن» و پیش از آن «نوپ». امسال نوبت به تازهترین ساختهی زک کرگز رسیده است، فیلمی که سروصدای زیادی به پا کرده و بسیاری آن را «بهترین فیلم ترسناک سال» نامیدهاند. نقد فیلم «سلاحها» (Weapons) را در این مطلب میخوانید.
هشدار! در نقد فیلم «سلاحها» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
زک کرگر سال 2009 با فیلم کمدی «خانم مارس» پا به عرصه کارگردانی گذاشت؛ اثری که یک شکست تمامعیار بود. چنین فیلم افتضاحی میتواند پروندهی هنری هر فیلمساز نوظهوری را ببندد اما او سالها بعد با «بربر» (2022) به رستگاری رسید. «بربر» مخاطبان را راضی کرد اما اینگونه نبود که ادعا کنیم یک استعداد جدید در ژانر ترسناک ظهور کرده است. «سلاحها» اما داستان دیگری است.
فیلم با سکانسی آغاز میشود که میتوانست بسیار ترسناک باشد اما زک کرگر آن را با انتخاب یک آهنگ نامتعارف تلطیف میکند: یک شب، ساعت 2:17 بامداد، تمام شاگردان یک کلاس -جز یک نفر- ناگهان از خواب بیدار میشوند، دستهایشان را باز میکنند، بیهیچ توضیحی به دل تاریکی میدوند و هرگز بازنمیگردند. ایدهی ناپدید شدن آدمها چیز جدیدی نیست و بسیاری از آثار سینمایی جنایی، معمای محوری مشابهی داشتهاند اما «سلاحها» دو تفاوت با اکثرشان دارد: عملا یک فیلم کمدی است (به هر حال، زک کرگر پیش از آنکه وارد حوزه فیلمسازی شود، کمدین بوده) و از ساختار اپیزودیک استفاده میکند.
در مرکز بحران، جاستین (جولیا گارنر) قرار دارد؛ معلمی که یک روز صبح وارد کلاسش میشود و با 17 صندلی خالی روبهرو. هیچکس در کلاس نیست جز الکس (کِری کریستوفر)، پسربچهای که به نظر او هم از این وضعیت سردرگم است. جامعهای که در التهاب به دنبال مقصر میگردد، خشم خود را بر سر جاستین خالی میکند: برای آنها، او یک «جادوگر» است که دلیل ناپدید شدن کودکان را میداند. زمزمهها به تهمت بدل میگردند و گذشتهی مبهم جاستین، باعث میشود تا به یک قربانی آسان تبدیل شود.
این قصه اگر در ساختارهای خطی کلاسیک روایت میشد، یک فیلم کلیشهای تمامعیار از آب درمیآمد و کرگر هم از این مسئله آگاه بوده است. بنابراین کمی جسارت فرمی به خرج میدهد که البته کاملا ممکن بود جواب ندهد. گسست روایی -یا در واقع تکهتکه کردن یک قصه- اغلب میتواند به کاهش ارتباط احساسی مخاطب با فیلم منجر شود. اما این رویکرد برای یک فیلم معمایی مزیتهایی هم دارد: ما را کنجکاوتر میکند تا تکههای پازل را کنار هم قرار دهیم و البته انتظارات را هم بالا میبرد. «سلاحها» تا قبل از اینکه مشخص شود دلیل اصلی رویدادها چیست، این مسیر را به درستی طی میکند.
با این حال، ساختار اپیزودیک «سلاحها» یک پیامد اجتنابناپذیر دارد: ارتباط تماشاگر با کاراکترها مدام قطع و وصل میشود تا در نهایت به تیپهای ساده شده نزول پیدا کنند (یک معتاد، یک پلیس، یک معلم، یک پدر). در فیلمهای ترسناک، مهم است که با شخصیتها حس نزدیکی داشته باشیم، چون باعث میشود که نگران آنها باشیم و در «سلاحها» چندان نگران شخصیتها نخواهید بود، چون با آنها به اندازه کافی وقت نگذراندهاید. با این همه، کرگر با طنز هوشمندانهاش و توجه ویژه به ریتم، از فروپاشی ساختار فیلم جلوگیری کرده و با دیالوگهای بامزه و خلق موقعیتهای جالب و نشان دادن یک رویداد از زوایای مختلف، ضعفهای شخصیتپردازی را جبران میکند. ضمن اینکه او بخش زیادی از فیلم را نه صرف ایجاد ترس، بلکه خنداندن مخاطب میکند. او همچنین تا حد ممکن از سرنخ دادن خودداری کرده تا ما را به ادامه دادن فیلم ترغیب کند.
«سلاحها» اما فراتر از یک فیلم کمدی-ترسناک با اندکی چاشنی اسلشر، کنکاشی درباره ابزارهای پنهان آسیب و ترومای انسانی است. همانطور که گلدیس (ایمی مدیگان) به شکل اجمالی اشاره میکند، امیدوار بود که مدتی وقتگذرانی با خواهرش، حالش را خوب کند. شاید اگر از سوی خانوادهاش طرد نمیشد، مسیر متفاوتی را در پیش میگرفت. فیلم به شکل غیرمستقیم، به تیراندازیهای جمعی مدارس آمریکا هم اشاراتی دارد (مانند سلاحی که آرچر -جاش برولین- در خواب میبیند).
با این حال، «سلاحها» در رسالت اصلیاش، یعنی ترساندن، عملا موفق نمیشود و شاید به جز یک یا دو جامپاِسکر، لحظهای وجود ندارد که غافلگیر شویم. فیلم برخلاف «او را برگردانید»، در خلق ترس زیرپوستی هم موفق نیست. بنابراین طرفداران دوآتشهی ژانر ترسناک شاید آنقدرها از فیلم رضایت نداشته باشند اما به نظرم، برای کرگر آسان بود که کلیشهها و امضاهای ژانر ترسناک را به طرق مختلف به کار بگیرد. او اما این کار را نمیکند، چون تمرکزش روی قصهگویی و سرگرم کردن مخاطب است و در این زمینه کاملا موفق میشود. «سلاحها» شاید ترسناک نباشد اما تماشایی است و بامزه.
از طرف دیگر، قصهی کرگر حفرههای فراوانی دارد که اگر سختگیر باشید، آزاردهنده خواهند بود. گلدیس، همان اوایل میتوانست به راحتی جاستین را از صفحه روزگار محو کند اما به قیچی کردن موهایش اکتفا میکند. اصلا چرا شخصیتها او را در خواب میبینند؟ یا اینکه چرا هیچ کدام از والدین، به الکس و خانوادهاش توجه نمیکنند (تنها بازماندهی کلاس) اما بر گناهکار بودن جاستین اصرار دارند؟ یا چرا جاستین به جای پال که پلیس است، به مارکوس که مدیر مدرسه است و مستقیما به او گفته از الکس دوری کند زنگ میزند؟ اینکه چرا پلیسها، دوربینهای همهی خانهها را بررسی نمیکنند تا به یک لوکیشن نسبی از بچهها برسند؟ (همان کاری که آرچر انجام میدهد).
زمانی هم که معمای اصلی حل میشود، شاید با خود بگویید که همین؟ بازهم یک قصهی تکراری دربارهی [زن] جادوگری که دیگران را طبق خواستهی خود، شستشوی مغزی میکند؟ بستری که کرگر فراهم میکند، جذابیت بالایی دارد و ما را کنجکاو نگه میدارد اما وقتی جوابها از راه میرسند، چندان عجیب نیست که ناامید شویم و از اینکه پشت این معماها، عمق زیادی وجود ندارد و همهچیز سرراست است، تعجب کنیم.
«سلاحها» اثر ترسناک شاخصی نیست اما یک فیلم کمدی سرگرمکننده و خوشساخت است. زک کرگر را میتوانیم دنباله روی جوردن پیل قرار دهیم، کمدینی که درک درستی از ساخت آثار کمدی-ترسناک دارد، اگرچه هنوز کاملا شکوفا نشده است. «سلاحها» از جنبهی مضمونی هم حرفهایی دارد اما درونمایههای انتقادی-اجتماعیاش خنثیتر از آن عرضه میشوند که تاثیرگذار باشند.
شناسنامه فیلم «سلاحها» (Weapons)
کارگردان: زک کرگر
نویسنده: زک کرگر
بازیگران: جاش برولین، جولیا گارنر، آلدن ارنرایک، آستین آبرامز، کری کریستوفر، توبی هاس، بندیکت وانگ
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده، استرالیا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.7 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 94٪
خلاصه داستان: یک شب، ساعت 2:17 بامداد، ، تمام شاگردان یک کلاس -جز یک نفر- ناگهان از خواب بیدار میشوند، دستهایشان را باز میکنند، بیهیچ توضیحی به دل تاریکی میدوند و هرگز بازنمیگردند….
منبع: دیجیکالا مگ
نوشته نقد فیلم «سلاحها»؛ بهترین کمدی ترسناک سال اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.
0 نظرات