در حال بارگذاری
در حال بارگذاری

نقد فیلم «پس از شکار»؛ درخشش جولیا رابرتز در درامی فلسفی

صفت کسل‌کننده هیچوقت با لوکا گوادانینو جور درنمی‌آید؛ اصلا می‌توانید هر صفتی را به او بچسبانید، الا کسل‌کننده. اما این واژه‌ای است که بسیاری برای توصیف تازه‌ترین فیلم او، «پس از شکار» (After the Hunt) به کار می‌برند؛ یک درام پرتعلیق که در فضای آکادمیک، خاصه دپارتمان فلسفه‌ی دانشگاه ییل، می‌گذرد و پرسش‌هایی از سلسله‌مراتب

صفت کسل‌کننده هیچوقت با لوکا گوادانینو جور درنمی‌آید؛ اصلا می‌توانید هر صفتی را به او بچسبانید، الا کسل‌کننده. اما این واژه‌ای است که بسیاری برای توصیف تازه‌ترین فیلم او، «پس از شکار» (After the Hunt) به کار می‌برند؛ یک درام پرتعلیق که در فضای آکادمیک، خاصه دپارتمان فلسفه‌ی دانشگاه ییل، می‌گذرد و پرسش‌هایی از سلسله‌مراتب اجتماعی و ماهیت روابط انسانی مطرح می‌کند. با اینکه «پس از شکار» زرق و برق‌های رادیکال فیلم‌های سابق گوادانینو چون «کوییر» (Queer)، یا ظرافت‌های احساسی فیلمی چون «استخوان‌ها و همه» (Bones and All) را ندارد، اما همچنان خاصیتی کاملا گوادانینویی در آن نهفته شده است؛ خاصیتی که آن را در تأمل روی ریخت‌وپاش‌های کاناپه، یا مکث‌های طولانی روی دست‌ها پیدا خواهید؛ در تجربه‌ی کاملا انسانی که این بار به‌جای پیکار شخصیت‌ها در زمین تنیس مثل «چلنجرز» (Challengers)، در زمین فلسفه خودش را نشان می‌دهد. در نقد فیلم «پس از شکار» بیشتر به این خاصیت‌های گوادانینویی می‌پردازم که او را به یکی از مهم‌ترین کارگردانان حال حاضر سینما تبدیل می‌کند.

هشدار! در نقد فیلم «پس از شکار» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد فیلم «پس از شکار»؛ در دادگاه حقیقت

جولیا رابرتز - آیو ادیبری

«پس از شکار» خوانشی از احساسات و روابط انسانی ارائه می‌دهد؛ خوانشی که به نطق‌های فلسفی آراسته و با سبک کلاسیک لوکا گوادانینو ارائه می‌شود. حالا گوادانینو با همکاری با ذهن درخشان نویسنده‌ی جوان، نورا گرت، فرصت یافته وجهی تازه به سبک خود بدهد. فیلم با تیک‌تاک ریتمیک ساعتی آغاز می‌شود که تک‌تک قدم‌های پروفسور فلسفه، آلما (جولیا رابرتز) را تا کلاسش دنبال می‌کند؛ نبض ساعت، اضطراری در دلتان ایجاد می‌کند؛ یک‌جور بی‌قراری؛ انگار که مصیبتی در کمین است و چیز زیادی طول نمی‌کشد تا این مصیبت خودش را نشان می‌دهد.

اما پیش از آن، فیلم با تیتراژی به سبک فیلم‌های وودی آلن (فونت سفید آشنا و عبارت بازیگران به ترتیب حروف الفبا) و آهنگ جاز در پس‌زمینه، ما را به آرامش شکننده‌ی مهمانی آلما و شوهرش، فردریک (مایکل استولبارگ) می‌برد. در مهمانی با دانشجویان آلما، مثل مگیِ متین (آیو ادیبری) و همکار زیادی‌صمیمیِ پروفسور، یعنی هنک (اندرو گارفیلد) آشنا می‌شویم که با رفت‌وبرگشت‌های فلسفی‌اشان، هوش از سر مهمانانِ نه‌چندان باهوش مجلس می‌برند.

نقد فیلم «پس از شکار»

با پایان مهمانی، هنک که کمی زیادی نوشیده، پیشنهاد می‌دهد مگی را تا خانه همراهی کند؛ پیشنهادی که با توجه به روابط صمیمی استاد و شاگرد و گذشته‌ی هنک چیز عجیبی به نظر نمی‌رسد. اما مگی فردا با خبری ناگوار، خانه‌ی رویاهای آلما را روی سرش خراب می‌کند: هنک به مگی تعرض کرده است. ماهیت و جزئیات این تعرض هیچوقت توضیح داده نمی‌شود، اما مگی توقع دارد استادش در ثانیه‌ی اول طرف او را بگیرد.

آلما که چیزی نمانده استاد دائم دپارتمان شود، نمی‌تواند با درگیر کردن خود در حواشی همکار و شاگردش، موقعیتش را که سال‌ها با فداکاری‌های بسیار به دست آورده، تحت‌الشعاع قرار دهد. پس دست‌دست می‌کند و در نهایت، اعتماد هردو طرف، شاگرد و همکار، را به خود از بین می‌برد. با پخش شدن خبر در دانشگاه، آلما خود را درگیر ماجرایی می‌بیند که راه گریزی از آن ندارد.

«پس از شکار» و حرف‌هایی که می‌زند و نمی‌زند

نقد فیلم «پس از شکار»

لفاظی‌های فلسفی در «پس از شکار» کم نیستند؛ لفاظی‌هایی که برای فلسفه‌دوستی چون گوادانینو طبیعی است؛ اما حوصله‌ی اغلب مخاطبان را سر می‌برد و حقیقتا، محتوایشان به اندازه‌ی لحن بیانشان اهمیت ندارد. اما ماهیت حقیقت و قدرت (اشاره به پناپتیکان/سراسربین)، موضوع بحث نه‌فقط کلاس‌های درس آلما، که خود فیلم است. «پس از شکار» از ارائه‌ی حقیقتی قطعی سر باز می‌زند. حادثه در داستان، می‌تواند به توهمی زاده‌ی ذهن تمام بازیگرانش تقلیل یابد. اما با تکرار، توهم به حقیقت تبدیل می‌شود. فیلم این سوال را مطرح می‌کند که آیا هیچکس حقیقت را می‌گوید؟ آیا مگی به‌دروغ هنک را متهم کرده تا قضیه‌ی سرقت ادبی‌اش به حاشیه برود؟ آیا رفتار تحقیرآمیز هنک، بازتابی از حسادت طبقاتی اوست یا زن‌ستیزی/نژادپرستی نهفته‌اش؟ آلما هم پس از مواجهه با تهدیدِ ازدست‌دادن موقعیت آکادمیک خود، سراغ مگی می‌رود و علناً این پرسش را پیش می‌کشد که آیا زندگی در خانه‌ی محقر و رابطه با فردی از اقلیت‌های جنسی، «مگی را به آدم جالب‌تری تبدیل می‌کند» یا به عبارت دیگر، تسکینی است برای عذاب‌وجدان مگی از امتیازات فراوانش از بدو تولد، راهی برای تعلق به جوامع به حاشیه رانده شده که در ۲۰۱۹ و در بحبوحه‌ی جنبش می-تو (MeToo) حسابی در مرکز توجهات قرار گرفته‌اند؟

همه‌ی این پرسش‌ها می‌تواند جوابی داشته باشد. اما نویسنده‌ی تازه‌کار، نورا گرت، از دادن پاسخی قطعی در فیلمنامه‌ی «پس از شکار» طفره می‌رود، تضادها و ضدیت‌های طبقاتی، زن‌ستیزی در سطوح بالای آکادمیک و بی‌عدالتی‌های سیستماتیک را تنها در حد اشارات نگه می‌دارد و بیشتر بر تصمیمات و ارتباطات انسانی تمرکز می‌کند.

نقد فیلم «پس از شکار»

فیلم با موسیقی متن ترنت رزنر و اتیکوس راس – آهنگسازان چهار فیلم اخیر گوادانینو – اغلب حسی از تعلیق، اضطرار و فوریت را می‌رساند. اما صحنه‌های پرتنش، مثل دردهای آلما، ماندگار نیستند. با انحطاط فیزیکی و روانی آلما، اضطرار فیلم هم بالا می‌گیرد. آلما مدام درد می‌کشد؛ دردهایی که با خبر ناگوار مگی شروع نمی‌شوند و در آغاز منشأ نامشخصی دارند، اما از احساس گناه شخصی و رازهایی که آلما سال‌هاست در خود سرکوب کرده ناشی می‌شوند؛ رازهایی که بالاخره آلما در بیمارستان به شوهر گاهی‌رحیم و گاهی‌بی‌رحمِ خود اعتراف می‌کند: آلما آن قدیس سفیدپوشی که می‌خواهد از خود به دنیا نشان دهد نیست.

آلما یک ثانیه ستاره‌ی مجلس است و در کت‌وشلوار یک‌دست سفید خود می‌درخشد. او یک لحظه پروفسوری است که به‌خاطر رنج‌هایی که کشیده، خود را برتر از دیگران می‌بیند و از شاگردان تا همکارانش، همه او را ستایش می‌کنند؛ ولی ثانیه‌ای دیگر یک قربانی است که سیستمی مردسالار شیره‌اش را می‌کشد. او آشکارا به مگی حسادت می‌کند، به نسل مگی؛ نسلی که به قول کیم (کلویی سونی) «همه‌چیز به آن‌ها داده شده، اما توقع دارند به محض کوچک‌ترین بی‌عدالتی به آن‌ها، دنیا از حرکت بایستد». مگی و کیم مجبور بوده‌اند برای رسیدن به ساده‌ترین حقوق خود، در محیط‌هایی که ازسوی مردان قبضه شده، بجنگند؛ اما نسل زد، قداستی در رنج نمی‌بیند؛ در وعده‌ی شایسته‌سالاری کاپیتالیسم.

آلما رازهای سربه‌مهر خود را دارد، عشق‌های اشتباه ایام نوجوانی و عذاب‌وجدانی که هیچوقت دردش از دلش بیرون نمی‌رود. این رازها، عشق‌بازی مخفیانه‌ی او با هنک و حسادتی که آلما از زنانِ نسل‌زدی در خود نهادینه کرده، اجازه نمی‌دهند او در دعوای مگی و هنک، طرف کسی را بگیرد.

جولیا رابرتز

جولیا رابرتز این ظرافت‌ها را به نحو احسن در فیلم به نمایش می‌گذارد و او بااتکا به اجراهای فوق‌العاده‌ی هم‌بازی‌هایش، توجه شما را در مشت‌اش دارد. فیلم، تمام مدت آلمای رابرتز را دنبال می‌کند و رابرتز از عرض اندام‌های فلسفی او در آپارتمانی لاکچری، تا بالاوپایین‌های احساسی‌اش در آغوش معشوق، همه را با تسلطی مثال‌زدنی به صحنه می‌آورد. طراحی صحنه نیز به کمک رابرتز می‌آید و دنیای منزوی آلما را برجسته می‌کند؛ دنیایی که با نور گرم پاییزی می‌درخشد، اما آدم‌هایی درون آن از این گرما بی‌بهره‌اند و گوادانینو با تکیه بر فیلمبرداری مالک حسن سعید، که پس از ۲۷سال توانسته او را به دنیای فیلم‌های سینمایی بازگرداند، این جزئیات و کوچکترین واکنش‌ها، لمس‌ها و نگاه‌های زیرچشمی را به تصویر می‌کشد.

زبان بصری گوادانینو در «پس از شکار» گاه از نطق‌های فلسفی فیلم گویاتر است؛ مثل زمانی که هنک در رستوران خودش را برای آلما توجیه می‌کند، ولی با آینه‌هایی احاطه شده که خودش را باژگونه به خودش تحویل می‌دهند. یا وقتی مگی در پریشانی آلما را در آغوش می‌کشد، اما از پایین به مجسمه‌ی کشیش آبراهام پیرسون چشم دوخته است، یا حتی در لباس‌ها. در مهمانی اولیه، مگی را در کت‌وشواری می‌بینیم که چیزی جز تقلیدی از آلما، استادی که تحسینش می‌کند، نیست؛ اما با از دست رفتن اعتماد شاگرد به استاد، مگی تغییر ذائقه می‌دهد. در اپیلوگ، فیلم گذری می‌زند به پنج‌سال بعد؛ جایی که آلما به ریاست دانشکده‌ی علوم انسانی درآمده و با مگی ملاقات می‌کند که حالا با پیراهنی با گل‌های نارنجی، جواهراتی چشمگیر و لبخندی تصنعی به لب، زندگی عالی و خوشحال خود را به رخ می‌کشد. مگی با این چهره‌ی تازه، خودِ متفاوتی را نشانمان می‌دهند؛ خودی تازه که باعث می‌شود به آنچه از مگی می‌شناختیم، شک کنیم.

اندرو گارفیلد

فیلم دوساعت و ۲۰دقیقه‌ای طول می‌کشد که در نگاه اول برای داستان ساده‌ی «پس از شکار»، بیهوده‌طولانی به نظر می‌رسد. دقایق زیادی به دنبال کردن آلما و روتین معمول او می‌گذرد که از جایی به جای دیگر می‌رود، قهوه می‌نوشد و به دیوار خیره می‌شود؛ اما نقطه‌ی قوت فیلم همینجاست؛ در همین فضاهای خالی که به داستان اجازه‌ی نفس کشیدن می‌دهد. در این فضاها فرصتی برای ما فراهم می‌شود تا درباره‌ی رفت‌وبرگشت‌های فلسفی، درباره‌ی تصمیمات درست و غلط شخصیت‌ها، یا بهتر بگویم برداشت ما از درست و غلط بودن تصمیماتشان، فکر کنیم. برخی «پس از شکار» را فیلمی بزدلانه و حوصله‌سربر توصیف می‌کنند که نمی‌خواهد جبهه بگیرد، اما گوادانینو و گرت در این فیلم، قصد بیانیه صادر کردن یا جبهه‌گیری نداشته‌اند.

«پس از شکار»، با پایان‌بندی کوبنده‌اش، هیچ‌وقت دقیقا درباره‌ی حقیقت تجاوز هنک یا جنبش می-تو نیست. بلکه درباره‌ی ماهیت حقیقت است؛ اینکه حقیقت برای هرکس چه معنایی دارد و تحت شرایطی که به نفع یا ضررش خواهد بود، چطور حقیقت می‌تواند رنگ عوض کند. کار ساده‌ای است که در آرامش حقیقت‌ها و گفتمان‌های تیم خودمان غرق شویم و اطرافمان را با آینه‌هایی پر کنیم که افکار خودمان را به خودمان بازتاب می‌دهند، اما این قدرتِ «پس از شکار» است که می‌خواهد تحریک کند. چه تحریک قوه‌ی بینایی با آپارتمان‌های لاکچری، چه تحریک ذهن برای تفکر در روابط انسانی.

گوادانینو در مصاحبه‌های خود اصرار دارد که به دنبال تحریک نیست، اما هر انتخابی که می‌کند ماهیتی تحریک‌آمیز دارد؛ از تقلید از وودی آلنی که حالا خودش قربانی کنسل-کالچر شده، تا آن فریاد «کات» در پایان فیلم که انگار می‌خواهد با آن، حقیقت موهوم فیلم را بشکند، تمام مدت به نظر می‌رسد گوادانینو می‌خواهد تحریک کند؛ به له و علیه‌اش هم کاری ندارد. «پس از شکار»، اگر پیامی داشته باشد، مبهم است و مخاطب را وامی‌دارد تا به‌جای آرمیدن در راحتیِ حقیقت، با نا-راحتیِ خود از عدم قطعیت کنار بیاید.

شناسنامه فیلم «پس از شکار» (After the Hunt)

کارگردان: لوکا گوادانینو
نویسنده: نورا گرت
بازیگران: جولیا رابرتز، آیو ادیبری، اندرو گارفیلد، مایکل استولبارگ، کلویی سونی
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده و ایتالیا
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز:  ۳۷٪
خلاصه داستان: آلما، پروفسور فلسفه در دانشگاه ییل ایالات متحده است که از هر زمان، خود را به آرزوی دیرینه‌اش، یعنی استاد دائم شدن، نزدیک‌تر می‌بیند. پس از یکی از مهمانی‌های همیشگی آلما، دانشجوی دکتری، مگی، همکار و دوست به‌شدت نزدیک آلما، هنک را متهم به تعرض می‌کند. مگی از ارائه‌ی جزئیات بیشتر خودداری می‌کند و آلما خود را در دوراهی حقایقی می‌بیند که هرکدام برایش به یک اندازه واقعی و مخرب‌اند…

نقد فیلم «پس از شکار» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ

نوشته نقد فیلم «پس از شکار»؛ درخشش جولیا رابرتز در درامی فلسفی اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

Sina Farahi

برچسب ها:
digikala

دیجی کالا

digikala
دیجی‌کالا مگ - منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزه‌های تکنولوژی، بازی‌های کامپیوتری، فرهنگ‌ و هنر، سلامت و زیبایی و سبک زندگی.
مشاهده همه پست ها

0 نظرات

ارسال نظرات