در دورهای که دیزنی به فرنچایزها و لایواکشنسازی چنگ میزند، ساخت فیلمهایی که ایدههای کاملا ناب را به میدان میآورند جسارت ویژهای میطلبد؛ جسارتی که شمهای از آن در انیمیشن تازهی پیکسار، «الیو» (Elio) وجود دارد. این قریحه اما زیر تلی از دستورات از بالا گم شده که با دخالت در کارگردانی و فیلمنامهی «الیو»، آن را از داستانی شخصی با قهرمانی چندلایه، به یکی دیگر از هزاران داستان نوجوانانهی دیگر تبدیل کردهاند که سالها بعد نامش به زور یادتان میآید. در نقد انیمیشن «الیو» به فیلمنامهی شلوغ و فرایند تولید پیچیدهی فیلم میپردازم که ضربهی بزرگی به آن زده است.
هشدار! در نقد انیمیشن «الیو» خطر لو رفتن داستان وجود دارد
نقد انیمیشن «الیو»؛ فضاپیمایی فراموششدنی با پیکسار
«الیو» دربارهی تنهایی است؛ از آن جنس تنهایی که بسیاری در نوجوانی تجربه کردهاند. قهرمان این فیلم، که تراژدیهای بسیاری را از سر گذرانده، برای رهایی از تنهایی شدیدش به عنصری فانتزی چنگ میزند که دراینجا بهنفع پیشبرد داستان، واقعیت مییابد. این عنصر فانتزی البته میتوانست بهتر در فیلمنامه پروبال بگیرد و به شخصیتپردازی قهرمان داستان کمک کند. اما درنهایت سفری که قهرمان در این عالم فانتزی میگذراند، به پیامی تکراری از اهمیت خانواده و حفظ خودیت فرد میانجامد.
داستان با الیو (یوناس کبریب) شروع میشود که پس از مرگ پدر و مادرش، حالا با خاله اولگا (زوئی سالدانیا) زندگی میکند. اولگا آرزوی فضانورد شدن خود را کنار گذاشته تا به بچهداری برسد و حالا در یک پایگاه نظامی مسئولیت نظارت بر زبالههای فضایی به او واگذار شده. الیو که خود عاشق فضاست، ترجیح میدهد به جای زمین، در آسمانها سیر کند. پسرک یتیم، که حتی همسنوسالانش آزارش میدهند، به آسمانها پیام میفرستد تا بیایند و او را از زمین بردارند و ببرند و از شانس الیو همینطور هم میشود.
آدم فضاییها از راه میرسند، اما الیو را با رهبر زمین اشتباه میگیرند. الیو که میخواهد در فضا بماند شرط کهکشانیهای کامیونورس (Communiverse) را میپذیرد تا برای برقراری صلح، با گرایگن (برد گرت)، رهبر خشن یک نژاد از فضاییها، مذاکره کند که میخواهد بهزور به تشکیلات کامیونورس ملحق شود، وگرنه همهچیز و همهکس را از بین میبرد. اگر الیو موفق شود، میتواند عضوی از کامیونورس باشد.
الیو در آغاز در راضی کردن گرایگن شکست میخورد، اما با دوستی با پسر گرایگن، گولدران، رگ خواب گرایگن دستش میآید. گولدران باوجود ظاهر کرممانند خود، به الیو احساس نزدیکی میکند؛ چراکه او هم مانند الیو همزبانی ندارد. مثل الیو که از زمین و زمان رانده شده، گولدران هم خود را تنها و بیکس یافته و نمیخواهد راه پدرش در رهبری نظامی و خشن را ادامه دهد. برای نجات کامیونورس و پر کردن جای خالی که الیو و گولدران در زندگیهایشان حس میکنند، دوستی این دو قوت میگیرد و یکی از بهترین دوتاییهای سینمایی امسال را میسازد که حتی از رفاقت لیلو و استیچ در بازسازی لایواکشن امسال هم تأثیرگذارتر است.
البته بیدلیل ذکر «لیلو و استیچ» را نیاوردم؛ مخصوصا حالا که بهخاطر پخش نسخهی لایواکشن، یادش در ذهنمان داغ است. شباهتهای زیادی بین «الیو» و «لیلو و استیچ» وجود دارد که تقریبا اولی را به بازسازی معنوی دومی تبدیل میکند: بچهای والدینش را از دست میدهد و حضانتش به شخص دیگری سپرده میشود. این قیم، که از خویشان اوست، مجبور شده برای بزرگ کردن بچه از آرزوهای خود دست بکشد. این بچه نمیتواند بین همسالانش دوست پیدا کند، دعوا راه میاندازد و آزار میبیند؛ تا اینکه روزی به موجود (یا موجودات) فضایی برمیخورد و ماجراجویی زوج انسانی-فضایی داستان در زمین و آسمان ادامه پیدا میکند. آخرسر هم این ماجراجویی با پی بردن به این موضوع به پایان میرسد که تعریف خانواده همیشه آن چیزی نیست که به ما دیکته شده است.
شباهت دیگری هم بین این دو هست؛ همانطور که داستان نسخهی لایواکشن «لیلو و استیچ» چنگی به دل نمیزند، خطوط داستانی متعددی در «الیو» وجود دارد که انگار هیچکدام حقیقتا به سرانجام نمیرسند؛ حداقل زمینهی کافی برایش چیده نمیشود تا نتیجهگیری منطقی از آن بیرون بیاید. اولا، برای آنکه دلسوزی بیننده را برانگیزانند، هر بلایی که بگویید بر سر بچهی یازدهسالهی فیلم آوردهاند؛ از فوت والدینش بگیر، تا آزار و اذیت از سمت بچههای دیگر، آسیب دیدن چشمش، احساس تنهایی و عدم تعلق و حتی اشاراتی به معضل خودکشی نوجوانان. سپس رابطهی شکرآب او با اولگا را داریم که با اینکه ناکامی کاری او یکی از انگیزههای الیو برای فرار به فضاست، اصلا در یک سوم میانی داستان حضور ندارد و حتی معلوم نیست چرا بهیکباره در لحظات پایانی رابطهی الیو با اولگا خوب میشود.
خوشبختانه، لحظات همراهی الیو و گولدران سرگرمکننده هستند؛ اما این لحظات بهخاطر ماجرایی مثل کلون الیو محدود میشوند که او را به زمین فرستادهاند تا اولگا به غیبت الیو پی نبرد. با اینکه این کلون زمینهساز چند جوک هرازگاهی است و آخرش هم به نجات الیو و اولگا میانجامد، اما مثل بسیاری از شاخ و برگهای اضافی داستان، سرسری از آن عبور میشود. اینها در کنار معرفی کامیونیورس، نژادهای بیگانه و درگیریها با گرایگن همهاش در یک فیلم یکساعت و نیمه گنجانده شده که وقت ندارد به حد کافی هیچکدام را بسط دهد.
«الیو» سبک بصری منحصربهفردی ندارد
به جز شباهتهای داستانی «الیو» به فیلمهای اخیر دیزنی و پیکسار، نادیده گرفتن شباهتهای بصری آن حتی سختتر است. طراحی کاراکترهای «الیو» دقیقا به عناوینی چون «لوکا»، «قرمز شدن» (Turning Red) و سریال «چه برنده، چه بازنده» (Win or Lose) شباهت دارد؛ طوری که بهسختی میتوان تشخیص داد هرکدام از این کاراکترها از کدام فیلم میآیند و این چیزی است که هرگز از پیکسار قدیم توقع نداشتیم. از «شگفتانگیزان»، تا «داستان اسباببازی»، «وال-ای» و «راتاتویی» هرکدام طراحی و سبک انیمیشن خاص خود را دارند که با یک نگاه از عناوین دیگر متمایز میشوند.
البته اگر نیمهی پر لیوان را ببینیم، بااینکه این طراحیها تکراریاند، اما بدسلیقه نیستند. بسیاری شکست «قرمز شدن»، «لوکا» و «الیو» را به کاراکترهای گرد و کلههای قلنبههای آنها نسبت میدهند، اما به عقیدهی من انتخاب سبک کارتونی و اغراقشده برای «الیو» در مقایسه با سبکی واقعگرایانه بهتر جواب داده است. مخصوصا با شخصیتهای تخیلی و فضایی فیلم «الیو» که طراحیهای ساده اما بامزهای دارند؛ از نژادهای ابرمانند، تا آنهایی که انگار از کف دریا بیرون کشیده شدهاند. فقط کاش در این طراحیها عنصری تازه وجود داشت.
یک خوشسلیقگی دیگر در تضاد بصری است که بین محیط زمین و فضا در «الیو» وجود دارد. مدتی طول میکشد تا الیو را به فضا ببرند و در مدتی که او روی زمین سپری میکند، تصاویر تیرهوتار و رنگها محدودترند. اما از زمانی که به دنیای فضاییها پا میگذاریم، قدرت تخیل افسار فیلم را به دست میگیرد و رنگها شادابتر میشوند؛ مثل بازتابی از احساسات خود الیو که در فضا شادی بیشتری تجربه میکند تا روی زمین. در کیفیت انیمیشن «الیو» هم که جای حرف نیست و از پیکسار توقع کمتر از این هم نمیرود.
فرایند تولید پیچیدهی «الیو» ضربهی مهلکی به فیلم زده است
درست است که از صحبتهای درونسازمانی پیکسار و دیزنی خبر نداریم، اما یک چیز معلوم است: سران پیکسار و دیزنی امیدی به «الیو» نداشتهاند. این فیلم قرار بود یک سال پیش اکران شود. به جز اعتصابات بازیگران و نویسندگان در این دوره که تمام پروژههای هالیوود را به تأخیر انداخت، میدانیم ماجرای ساخت «الیو» حتی پیچیدهتر بوده است.
خلاف فیلم قبلی پیکسار، «درون و بیرون ۲»، «الیو» بیسروصدا معرفی شد، بیسروصدا اکران شد و حالا بیسروصدا به استریمینگ آمده است. برای انیمیشنی که با حداقل ۱۵۰ میلیون دلار هزینه (و براساس برخی گزارشات تا ۳۰۰ میلیون دلار!) بودجهاش سر به فلک میکشد، دیزنی و پیکسار حتی حاضر نشدهاند برای تبلیغات آن خرج کنند. در نتیجهاش فیلم در هفتهی اول اکران خود فقط ۲۱ میلیون دلار درآمد داشته؛ باکسآفیسی چنان ضعیف که در تاریخ پیکسار بیسابقه است.
مارکتینگ بیبخار و استراتژی دیزنی برای انتشار سریع فیلمها روی دیزنی پلاس به کنار، حتی چندتا تریلری که از «الیو» آمد، بازتاب درست و درمانی از داستانش ارائه نمیدهند؛ مخصوصا تریلر اول که فیلم امروز بهشدت با آن تفاوت دارد.
ادرین مولینا، از نویسندگان «کوکو»، قرار بود با «الیو» اولین بار در مقام کارگردان بنشیند؛ اما سران پیکسار ماهیت فیلمش را تغییر دادند و آخرسر او را روی پروژهی «کوکو ۲» گذاشتند. با خروج مولینا از ماجرا، جهتگیری فیلم چنان تغییر کرد که بسیاری از عوامل دیگر هم پشت سر مولینا از «الیو» کنار رفتند.
باتوجه به تریلر و آنچه از داستان اولیهی «الیو» میدانیم، این فیلم بهشدت متأثر از زندگی شخصی مولینا بوده و کاراکتر الیو هم با چیزی که امروز میبینید، تفاوت زیادی داشته. حتی مرگ والدین الیو بعدها اضافه شد و اول قرار بود یک رابطهی مادر-پسری را شاهد باشیم. اما بهزور تهیهکنندگان پیکسار، شخصیت الیو را از پسری احساسی و لطیف، به یک نوجوان نرد (Nerd) عصبانی دیگر تبدیل کردهاند که هیچکس او را نمیفهمد.
با تغییر هویت قهرمان و داستان «الیو»، انگار پیکسار میخواسته به فیلمهای علمی-تخیلی دههی ۷۰-۸۰ میلادی مثل E.T.، «حمله جسددزدها» (Invasion of the Body Snatchers) و «استار ترک» ارجاع دهد و قهرمانی هم از آن جنس معرفی کند. فیلمنامهی «الیو» که به پای آنها نمیرسد، اما مانور دادن روی نوستالژی عناوین علمی-تخیلی دهههای سابق به درد جذب چه مخاطبی میخورد؟ بچههای نسل زد یا بزرگترهایشان که کاستیهای «الیو» بهراحتی به چشمشان میآید؟
با رفتن مولینا، پیکسار دو کارگردان دیگر را روی پروژه گذاشت تا سروته «الیو» را جمع کنند: دومی شی، کارگردان «قرمز شدن» (Turning Red) و مدلین شرفیان که فیلم کوتاه Burrow را برای پیکسار ساخته است. با پیاده شدن سه دیدگاه متفاوت (تازه اگر دستورات بالاسری را در نظر نگیریم)، «الیو» مصداق بارز این مثل است که «آشپز که دوتا شود، آش یا شور میشود یا بینمک». بااینکه فیلمنامهی «الیو» از فرط شلوغی به شوری میزند، فیلم نهایی هیچ مزهای ندارد.
اگر «الیو» را شرکت دیگری ساخته بود، کمتر به آن خرده میگرفتم. اما پتانسیل محققنشدهی فیلم و تصور آن چیزی که «الیو» میتوانست باشد، اجازه نمیدهد آنطور که باید و شاید از آن لذت ببرم. بالاخره «الیو» از زیر دست پیکسار بیرون آمده که «داستان اسباببازی»، «کارخانه هیولاها»، «کوکو» و «روح» تنها بخشی از کارنامهی پربارش هستند. با چنین فیلمهایی پیکسار خود چنان حد استانداردهایمان را بالا برده که به کمتر از عالی از رضایت نمیدهیم. درنهایت، شاید بهخاطر انیمیشن باکیفیت و پررنگ و لعاب صحنههایی که در فضا میگذرد، «الیو» برای بچهها دیدنی باشد، اما با فیلمنامه و شخصیتپردازی ضعیف آن، داستان «الیو» بهسرعت به دست فراموشی سپرده خواهد شد.
شناسنامه انیمیشن «الیو» (Elio)
کارگردانان: مدلین شرفیان، دامی شی، ادرین مولینا
نویسندگان: ادرین مولینا، مدلین شرفیان، دومی شی، جولیا چو
بازیگران: یوناس کبریب، زوئی سالدانیا، برد گرت، جمیلا جمیل
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶.۹ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: ۸۳٪
خلاصه داستان: پس از مرگ پدر و مادر الیو، حضانت او به خاله اولگا سپرده میشود که آرزوی فضانورد شدن خود را کنار میگذارد تا بچه بزرگ کند. تحت فشار شغلی و روانی، اولگا به الیو سخت میگیرد و الیو هم احساس میکند کسی او را دوست ندارد. همسن و سالانش او را دست میاندازند و بدون حمایت اولگا، الیو منزوی میشود. پسرک که عاشق فضاست، خداخدا میکند فضاییها بیایند و او را از زمین ببرند و اتفاقا همینطور هم میشود. اما آیا الیو روزی به زمین بازخواهد گشت؟
منبع: دیجیکالا مگ
نوشته نقد انیمیشن «الیو»؛ آیا دورهی طلایی پیکسار تمام شده است؟ اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.
0 نظرات