چرا هالیوود میلیونها دلار صرف ساخت اقتباسهای پرهزینه از بازیها میکند، اما نتیجه یک شکست کامل است؟ این فیلمها رازهایی دارند که باید بدانید.
موفقیتهای اخیر فیلمهایی مثل «برادران سوپر ماریو» نشان میدهد که اقتباسهای سینمایی از بازیها میتوانند بسیار پرفروش باشند. اما تاریخ سینما پر از نمونههای ناموفقی است که با بودجههای کلان ساخته شدند و به سرعت از یادها رفتند. این فیلمها ثابت میکنند که داشتن یک بازی محبوب، تضمینی برای ساخت یک فیلم موفق نیست و مسیر تبدیل پیکسل به پرده نقرهای، بسیار پرچالش است.
راز شکست اقتباسهای پرهزینه: وقتی داستان اصلی گم میشود
یکی از بزرگترین دلایل شکست این فیلمها، فاصله گرفتن از داستان و شخصیتهای اصلی بازی است. استودیوها گاهی برای جذب مخاطب عام، هسته اصلی داستان را تغییر میدهند و طرفداران وفادار را ناامید میکنند. این اشتباه در بسیاری از اقتباسهای پرهزینه تکرار شده است.
فیلم آنچارتد (۲۰۲۲): چرا تام هالند انتخاب درستی نبود؟
پس از موفقیت سریال «آخرین از ما» (The Last of Us)، همه نگاهها به اقتباس سینمایی دیگر از استودیو ناتی داگ، یعنی آنچارتد، دوخته شد. داستان فیلم، ماجراجویی نیتن دریک (با بازی تام هالند) و ویکتور سالیوان (مارک والبرگ) را برای یافتن یک گنج باستانی دنبال میکند.
با وجود انتظارات بالا، فیلم به سرعت فراموش شد. اصلیترین مشکل فیلم، انتخاب تام هالند آنچارتد برای نقش نیتن دریک بود. هالند شخصیتی را به تصویر کشید که در بازیها چندین دهه از او بزرگتر است و این انتخاب، اعتبار اقتباس را از بین برد. در نهایت، فیلم به یک اثر ماجراجویی معمولی تبدیل شد که طرفداران سعی کردند آن را فراموش کنند.
اساسینز کرید (۲۰۱۶): یک داستان اورجینال که طرفداران را ناامید کرد
فرنچایز اساسینز کرید پتانسیل فوقالعادهای برای یک فیلم موفق داشت، اما استودیو با یک داستان اورجینال، این فرصت را از دست داد. فیلم، داستان کالوم لینچ (مایکل فاسبندر) را روایت میکند که به قرن پانزدهم اسپانیا فرستاده میشود تا از «سیب عدن» محافظت کند.
داستان فیلم برای طرفداران قدیمی بیش از حد بیگانه و برای مخاطبان جدید بسیار پیچیده بود. اگرچه صحنههای اکشن در گذشته تاریخی جذاب بودند، اما خط داستانی زمان حال خستهکننده و اضافی بهنظر میرسید. این فیلم آنقدر سریع فراموش شد که حتی پیش از پایان اکرانش از یادها رفته بود.
چرا این اقتباسهای پرهزینه روح بازی را نادیده گرفتند؟
گاهی یک فیلم تمام عناصر ظاهری بازی را دارد اما فاقد «حس و حال» و روح اصلی آن است. این مشکل زمانی رخ میدهد که سازندگان درک درستی از دلیل محبوبیت بازی ندارند و صرفا به یک برداشت سطحی اکتفا میکنند.
فیلم واکرافت (۲۰۱۶): حماسهای بزرگ اما بیگانه با دنیای بازی
فیلم واکرافت که بر اساس یکی از محبوبترین بازیهای تاریخ ساخته شد، نمونه بارز این مشکل است. داستان فیلم جنگ میان انسانها و اورکها را پس از باز شدن یک پورتال به قلمرو انسانها روایت میکند.
با اینکه وارکرافت چهارمین فیلم پرفروش تاریخ اقتباسهای ویدیویی است، اما اکثر مخاطبان آن را فراموش کردهاند. داستان فانتزی عظیم فیلم از بازیها فاصله گرفت و به یک اثر متوسط تبدیل شد که نتوانست با اکثر مخاطبان ارتباط برقرار کند و به سرعت از ذهنها پاک شد.
دوم (Doom) (۲۰۰۵): اکشنی که مهمترین عنصر بازی را حذف کرد
فیلم Doom با بازی دواین جانسون، یک فیلم اکشن سرگرمکننده اما یک اقتباس وحشتناک است. داستان درباره گروهی از تفنگداران فضایی است که باید با موجودات بیگانه در مریخ مبارزه کنند.
مشکل اصلی اینجاست: این فیلم «دوم» نیست. با اینکه نام بازی را یدک میکشد، اما خبری از جهنم، شیاطین و اتمسفر ترسناک بازی نیست. سازندگان مهمترین و نمادینترین بخش بازی را حذف کردند و یک اکشن علمی-تخیلی معمولی تحویل دادند.
هیتمن: مأمور ۴۷ (۲۰۱۵): جدیتی که به فیلم ضربه زد
سری بازیهای هیتمن با وجود تم جدی، همیشه حس شوخطبعی خاصی داشته است. اما فیلم «هیتمن: مأمور ۴۷» خود را بیش از حد جدی میگیرد و تلاش میکند یک اکشن درام و حماسی باشد.
فیلمنامه ضعیف و تولید ارزانقیمت، هر امیدی را برای یک فیلم خوب از بین برد. این اقتباس آنقدر فراموششدنی است که طرفداران سری هیتمن ترجیح میدهند وجود آن را انکار کنند.
تبدیل بازیهای محبوب به فیلمهای اکشن فراموششدنی
برخی از اقتباسهای پرهزینه آنقدر معمولی و کلیشهای ساخته میشوند که در میان انبوهی از فیلمهای اکشن دیگر گم میشوند. این فیلمها هیچ ویژگی منحصربهفردی ندارند و صرفا نام یک بازی محبوب را یدک میکشند.
مهاجم مقبره (Tomb Raider) (۲۰۱۸): تلاشی بیثمر برای احیای یک قهرمان
همه فیلمهای «تامب ریدر» با بازی آنجلینا جولی را به یاد دارند، اما کمتر کسی از نسخه ۲۰۱۸ با بازی آلیسیا ویکاندر صحبت میکند. این فیلم داستان بازی سال ۲۰۱۳ را کپی کرد، اما تمام عناصر جذاب آن را حذف نمود.
نتیجه یک فیلم متوسط، کسلکننده و بیرمق بود که با وجود تلاشهای ویکاندر، هیچ ویژگی خاصی برای ماندگار شدن در ذهن مخاطب نداشت. به همین دلیل خیلی زود فراموش شد.
رمپیج (Rampage) (۲۰۱۸): یک فیلم معمولی دیگر از دواین جانسون
شاید باورتان نشود، اما «رمپیج» ششمین فیلم پرفروش اقتباسی از بازیهای ویدیویی است. با این حال، به همان سرعتی که فروش کرد، فراموش شد. این بازی آرکید کلاسیک به یک فیلم اکشن معمولی با بازی دواین جانسون تقلیل یافت.
«رمپیج» آنقدر شبیه به دیگر فیلمهای اکشن کارنامه جانسون است که هیچ هویتی از خود ندارد. این فیلم شاید برای یک بار تماشا سرگرمکننده باشد، اما هرگز حس یک اقتباس از بازی ویدیویی را منتقل نمیکند.
نگاهی به سایر اقتباسهای ناموفق ویدیویی که از یادها رفتهاند
تاریخ سینما پر از اقتباسهای شکستخورده است که حتی طرفداران سرسخت بازیها نیز آنها را به خاطر نمیآورند. این فیلمها نمونههای کلاسیک از چگونگی نابود کردن یک ایده خوب هستند.
مکس پین (Max Payne) (۲۰۰۸)
حضور مارک والبرگ و میلا کونیس در یک فیلم اکشن در اواسط دهه ۲۰۰۰ باید به یک موفقیت بزرگ تبدیل میشد، اما نشد. فیلم «مکس پین» یک اثر اکشن خستهکننده و بیش از حد دراماتیک بود که هیچ شباهتی به حسوحال نوآر و جذاب بازی نداشت.
شکارچی هیولا (Monster Hunter) (۲۰۲۰)
کارگردان این فیلم، پل دبلیو. اس. اندرسون، با ساخت سری فیلمهای «رزیدنت ایول» تجربه زیادی در اقتباسهای ویدیویی داشت. با این حال، او در «شکارچی هیولا» تمام داستان، اتمسفر و اعتبار بازی را نابود کرد. این فیلم توهینی به فرنچایز محبوب «مانستر هانتر» محسوب میشود.
دو اژدها (Double Dragon) (۱۹۹۴)
این فیلم یکی از بدترین اقتباسهای تاریخ به شمار میرود. سازندگان تمام جذابیتهای بازی کلاسیک «دو اژدها»، از جمله مبارزات خشن و سبک بصری خاص آن را حذف کردند. نتیجه آنقدر بد بود که امروزه تنها به عنوان یک خاطره عجیب از دهه ۹۰ میلادی از آن یاد میشود.
این فهرست تنها گوشهای از اقتباسهای ناموفق ویدیویی است که نشان میدهد مسیر تبدیل بازی به فیلم چقدر پر از چالش است. به نظر شما کدام فیلم دیگر میتوانست در این فهرست باشد و بزرگترین اشتباه سازندگان آن چه بود؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
0 نظرات