سریال «از یاد رفته» به کارگردانی برزو نیکنژاد از آن دست آثار است که با امضای شناختهشدهی کارگردان، وعده تجربهای متفاوت میدهد؛ اما در عمل مسیرهایی آشنا را تکرار میکند. این بار اما نه از سر ناتوانی، بلکه با حساب و برنامهای دقیق؛ انگار نیکنژاد میداند کدام اهرم را حرکت دهد تا تماشاگر را تا پایان پشت میز نگه دارد، حتی اگر پایان طعم تلخی داشته باشد.
کارگردانی که نبض جامعه را میفهمد
برزو نیکنژاد سالهاست در عرصهی ساخت سریالهای اجتماعی ایران جایگاه متمایزی یافته است. از «دودکش» و «مرداب» تا «دوزیست» و «زاپاس»، او آموخته چگونه با روایتهای ملموس، پیوندی محکم با مخاطب برقرار کند. نیکنژاد نسبت به هنجارهای اجتماعی آگاهی دارد و ذائقهی تماشاگر را به خوبی میشناسد. آثارش چه در قالب طنز و چه در ژانر جدی، معمولاً آینهای از دغدغههای انسان معاصر بودهاند؛ انسانهایی معمولی که برای تحقق آرزوهایشان باید هزینه سنگینی پرداخت کنند. «از یاد رفته» هم در همین راستاست: سریالی که میکوشد ناهنجاریهای اجتماعی، کشمکشهای درونی کاراکترها و زخمهای پنهان یک خانوادهٔ ایرانی را نشان دهد، اما اینبار تلاش شده فضایی خانوادگی و کمتر متکی بر خشونت اغراقآمیز شکل بگیرد؛ رویکردی که اخیراً کمتر در پلتفرمهای نمایش خانگی دیده میشود.
فیلمنامهای میان جذابیت و کلیشه
قصه از روایتهای آشنا آغاز میشود: پیرمرد ثروتمندی که پس از سکته، دنبال نوه گمشدهاش میگردد؛ نوهای که سالها در لایههای پایین جامعه زیسته و ناگهان وارث ثروتی عظیم میشود و در واقع داستان کسی است که برای محو خاطرات تلخ، فرار را انتخاب میکند اما این فرار او را به معماها و بحرانهای پیچیدهتری میکشاند. الگوی پسر فقیر/دختر ثروتمند، رازهای خانوادگی دفنشده و مثلثهای عشقی، چیزهاییاند که پیشتر در سریالهای ترکی، هندی و حتی ایرانی بارها دیدهایم. نوید محمودی، نویسنده فیلمنامه که با «پوست شیر» توجهها را جلب کرده بود، در اینجا آن انسجام و دغدغهمندی سابق را نشان نمیدهد. گاه حس میشود با اثری صرفا بازاری و محافظهکار روبهرو هستیم که هدفش بیش از تولید تجربهای ماندگار، بازگشت سرمایه است.
از کندی تا شتاب؛ ریتمی دوگانه
تا ده قسمت نخست، سریال با ریتمی آرام و حسابشده پیش میرود؛ زمانی برای معرفی شخصیتها، شناخت روابط و ساختن تنشهای لایهلایه و این کندی برای برخی خستهکننده جلوه میکند، اما از منظر روایت انتخابی آگاهانه بود تا بیننده تدریجا با دنیا و روابط درونی آن آشنا شود؛ برخلاف آثاری که تا نیمه راه تماشاگر هنوز نسبتها را درنمییابد. نقطه عطف اما با اتفاقی مهم در قسمت دهم فرا میرسد؛ از آن پس شیب داستان تند میشود و حوادث پشت هم اتفاق میافتند. هر قسمت یک رخداد غیرمنتظره دارد و تعلیق بالا میرود. این شتاب جذابیت خلق میکند و تماشاگر را پای اثر نگه میدارد، اما گاه جزئیات روانشناختی شخصیتها زیر سنگینی روایت سریع گم میشود.

قهرمانانی جراحتخورده، اما نه همیشه چندلایه
یکی از نقاط قوت سریال، تلاش برای پرداخت شخصیتهای چندوجهی است؛ تقریبا همه نقشها افرادی شکستخوردهاند که روزگاری در پی قدرت، هویت یا حقیقتی گمشده بودند و اکنون زخمهای گذشته آنها را تعریف میکند. حسین محجوب در نقش اسماعیل ادیبی، رئیس خانواده و صاحب شرکت ساختمانی، چهره قدرتمند و پرتاثیری ارائه میدهد و بازگشت او به زندگی پس از سکته، وادارش میکند تا گذشته چندان درخشانی را مرور کند؛ گذشتهای که اطرافیان، بهویژه نوشین، عروس خانواده، دربارهاش تردید دارند. این بازنگری درونی، تضاد میان قدرت و وجدان را برجسته میکند.
سینا مهراد در نقش شهاب، جوانی معصوم و رمزآلود است؛ مهندسی که از حقیقت اصالت خود بیخبر است و به مرور در جستوجوی ریشههایش قدم برمیدارد. کارگران او را مهندس مینامند، اما خودش از پیشینه خانوادگیاش آگاهی ندارد و بارها با دروغهای مادرش، نوشین، روبهرو میشود. ناتوانی فیلمنامه در توجیه منطقی برخی ابهامات شهاب، همچون ندانستن نام پدربزرگ در عصر اطلاعات، ملموس است. این وسط مجید مظفری در نقش نریمان، تنها کسی است که بیپرده زبان به بیان حقیقت میگشاید. او شهاب را از ورود به معمایی خطرناک آگاه میکند؛ کاری که دیگران جرأت انجامش را ندارند. مظفری با بازی کنترل شده، شخصیتی منزوی و تاملبرانگیز ساخته که بهواسطهٔ نگاهها، ایستادنها و حتی سکوتهایش بار عاطفی قابلتوجهی به همراه دارد. در برابر شهاب ناآگاه، بهزاد و آرش نقشی دارند که جاهطلبی و وسوسه قدرت آنها را تعریف میکند. فرهاد اصلانی و حمیدرضا آذرنگ دو کاراکتر پیچیده و دوپهلو ساختهاند که اغلب تعاملاتشان با هدف تصاحب ثروت و موقعیت ادیبی رقم میخورد. این دو، با پنهانکاری و فریب، نشان میدهند که تا رسیدن به خواستههایشان تا چه حد حاضر به عبور از خطوط اخلاقیاند؛ به خصوص بهزاد که در طول سریال لایهلایه از خود را فاش میکند.
ارکستر دسیسه
شبکه روابط و توطئهها در سریال پیچیده و گاهی به طنز میزند. نمودار ارتباطی پر از خیانتها، اتحادهای موقت و خیانتهای متقابل است که گاه تکراری و گاه سرگرمکننده به چشم میآید. بهنظر میرسد بخش زیادی از این گرهافکنیها برای طولانی کردن سریال طراحی شده است. با این حال، بازی با اطلاعات و غافلگیری مخاطب یکی از عوامل ماندگاری سریال است؛ پول به عنوان محرک اصلی فیلمنامه مکررا نقش تعیینکنندهای در نقاط عطف دارد. در مرکز درام، موضوع اکتساب و چالش قدرت در خانوادهای ایرانی قرار دارد؛ مسالهای که ریشه بیرونی دارد و ناگهان به جریانی تعیینکننده در روابط خانوادگی بدل میشود. تقابل میان حقیقت و دروغ، عدالت و خودمحوری، سالهاست در روایتهای اجتماعی فارسی بازتاب یافته و هنوز هم برای مخاطب جذاب است. در این سریال نیز قدرت نه صرفا محرکی شخصی که نیرویی مخرب بهشمار میآید که مرزهای خانواده را میشکند. اثر بیشتر از آنکه داستانی صرفا خانوادگی باشد، نقدی نمادین از به جا نماندن حقیقت در سازوکارهای معیوب اجتماعی است.

یکی از جنجالبرانگیزترین وجوه سریال، نحوه مواجهه با شخصیتهای زن است. هرچند شخصیتهایی مانند پریسا تصویری مستقل دارند، در مجموع زنان اثر اغلب در نقشهایی وابسته، منفعل یا درگیر رقابت برای بدستآوردن مردان نشان داده میشوند. نقشهای زنان در بسیاری از مثلثهای احساسی مردانه حاشیهساز شدهاند و تغییر رفتار ناگهانی برخی از آنها، مانند الهام اخوان، گاهی ناموجه و اغراقآمیز به نظر میرسد.
در سنت ملودرامها، پایانهای تلخ رایج است و «از یاد رفته» هم از این قاعده مستثنی نیست. عشق شهاب و پریسا از مهمترین محورهای احساسی است که نقطه عطف قسمت پایانی را رقم میزند و تاثیر عمیقی برجای میگذارد. همچنین رابطه قدیمی و نافرجام نوشین و مازیار ادیبی نمونهای دیگر از عشقهایی است که سرنوشت افراد زیادی را تحتالشعاع قرار میدهد. علاقه بهزاد به میترا نیز از آن دسته روابط پیچیدهای است که دفتر بدهکار و بستانکار در آن باز است و لایههای متفاوتی از انگیزهها را نشان میدهد. اما نباید از نقاط قوت فنی سریال گذشت. تصاویر خوب و نورپردازی مناسب، طراحی صحنه دقیق و تدوین حرفهای، «از یاد رفته» را از بسیاری از محصولات نمایش خانگی متمایز میکند. موسیقی متن نیز هرچند یادآور برخی سریالهای مشهور دیگر از جمله «زخمکاری» است، اما در جان تصاویر نشسته و به جذابیت کلی اثر افزوده.
جمعبندی
«از یاد رفته» نه شاهکار است و نه فاجعه بلکه سریالی خانوادگی است که با وجود کلیشهها، میتواند سرگرمکننده باشد. برای کسانی که از خشونتهای بیمورد خسته شدهاند و دنبال یک درام اجتماعی با بازیگران توانمند میگردند، این اثر انتخاب بدی نیست. اما برای کسانی که انتظار روایتی تازه و پایانبندی درخشان دارند، «از یاد رفته» شاید همان چیزی باشد که از نامش پیداست: اثری که خیلی در یاد نخواهد ماند.
شناسنامه سریال «از یاد رفته»
کارگردان: برزو نیکنژاد
نویسنده: مهدی اسدزاده و نوید محمودی
بازیگران: فرهاد اصلانی، حسین محجوب، سینا مهراد، پردیس احمدیه، حمیدرضا آذرنگ، الهام اخوان
محصول: 1403، ایران
خلاصه داستان: داستان «از یاد رفته» در مورد پیرمرد ثروتمندی است که پس از سکته، دنبال نوه گمشدهاش میگردد؛ نوهای که سالها در لایههای پایین جامعه زیسته و ناگهان وارث ثروتی عظیم میشود و در واقع داستان کسی است که برای محو خاطرات تلخ، فرار را انتخاب میکند اما این فرار او را به معماها و بحرانهای پیچیدهتری میکشاند.
نوشته بررسی سریال «از یاد رفته»؛ تلاشی نافرجام در ملودرام اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.

0 نظرات