«پیادهروی طولانی» در ظاهر یک تریلر روانشناختی هیجانانگیز است اما در حقیقت، آن را باید تمثیلی از سیاست، جامعه و ماهیت انسان بدانیم؛ فیلمی که خشونت نهفته در نظامهای سیاسی تمامیتخواه را در کانون توجه قرار میدهد. نقد فیلم «پیادهروی طولانی» (The Long Walk) را در این مطلب میخوانید.
هشدار! در نقد فیلم «پیادهروی طولانی» خطر لو رفتن داستان وجود دارد.
ماجراها در آیندهای نزدیک در آمریکا اتفاق میافتد؛ کشوری که دیگر نشانی از شکوه گذشته ندارد و زیر بار بحرانهای اقتصادی و سیاستهای استبدادی فروپاشیده است. دولت، برای کنترل مردم و منحرف کردن افکار عمومی، مسابقهای طراحی کرده که قرار است به اصطلاح «نماد امید» باشد: یک پیادهروی مرگبار. پنجاه جوان به نمایندگی از ایالت خود، در این رقابت شرکت میکنند. قانون ساده است: همیشه باید با سرعتی حداقل سه مایل در ساعت راه بروی و هرگز از جاده خارج نشوی. سه اخطار مساوی است با مرگ. هیچ خط پایانی وجود ندارد و پیادهروی تا زمانی که تنها یک نفر باقی بماند ادامه پیدا خواهد کرد.
شخصیت اصلی قصه، ریموند گرتی (کوپر هافمن) است، جوانی آسیبدیده که جایزهی بزرگ مسابقه براش اهمیتی ندارد؛ کسی که پدرش را جلوی چشمش به قتل رساندهاند و امیدوار است حالا بتواند به شکلی انتقام بگیرد. او البته رفتهرفته متوجه میشود که چه اشتباه بزرگی انجام داده اما دیگر چارهای نیست، در این بازی مرگ، پشیمانی فایدهای ندارد. گرتی در مسیر با تعدادی از شرکتکنندگان، از جمله پیت (دیوید جانسون)، آرتور بیکر (تات نیوت) و هنک اولسن (بن وانگ) رفیق میشود. این دوستی البته بیش از هرچیز، سازوکاری برای بقاست، یک مکانیزم دفاعی در برابر بیرحمی مسابقه. آنها با هم میخندند، بحث میکنند و در تلاشند تا سرگرم شوند اما رفتهرفته بیشتر به یاد میآورند که در چه مخمصهای قرار گرفتهاند. در نقطهی مقابل آنها، سرگرد (مارک همیل) را داریم، کسی که وظیفهی برگزاری و نظارت -و گویا انگیزه دادن به شرکتکنندگان- رابرعهده دارد. چیزی که سرگرد را ترسناک میکند، بیتفاوتیاش به رنج انسانی است؛ در او احساسی به چشم نمیخورد، یک ربات است که از قانون برای کنترل استفاده میکند.
فرانسیس لارنس در «پیادهروی طولانی»، چند انتخاب هوشمندانه دارد. به جز یکی دو صحنهی کوتاه، از فلشبکها پرهیز میکند، هرگز به حاشیه نمیرود و پیچشهای دراماتیک بیهوده را هم به کار نمیگیرد. فیلم او به شما اجازه نمیدهد لحظهای استراحت کنید، درست مثل شرکتکنندگان. فیلم بیوقفه در حرکت است و تماشای راه رفتن این جوانان خسته و فرتوت، آزارتان میدهد. ما فشارهای روانی و فیزیکی وارده به شخصیتها را حس میکنیم و هر بار که امیدواریم اتفاقی رخ دهد، فیلم به ما یادآور میشود که در این جهان دیستوپیایی، امید معنایی ندارد و قرار نیست معجزه رخ دهد.
فیلم چند برگ برندهی هم دارد که در رأس آنها به کوپر هافمن و دیوید جانسون میرسیم. هافمن در نقش گرتی، بازی به شدت کنترلشدهای دارد. گرتی ابتدا مصمم به نظر میرسد اما به تدریج به فردی بدل میشود که انگیزهاش را از دست داده و به پوچی رسیده است. هافمن رنجهای گرتی را کاملا درونی به نمایش میگذارد و اجازه میدهد سکوت و استمرار حرکت، خود به بیان احساسات تبدیل شود. دیوید جانسون اما درخشانتر است، آرامش او، از معدود عناصر دلگرمکنندهی فیلم است، عنصری که در انتها، آنهم تسلیم سیاهی میشود.
این فیلم به یک شرور منحصربهفرد نیاز نداشت؛ اینجا شرور اصلی سیستم است. با این حال، مارک همیل با شخصیت سرگرد، کاملا حس نفرت را در ما زنده میکند. نقشآفرینی او فاقد خشونت آشکار است، و از طریق کنترل صدا، نگاهها و آرامش ظاهریاش، نوعی ترس سیستماتیک را منتقل میکند. لارنس در نمایش خشونت هم، منطق مشابهی را به کار میگیرد. مرگها اغراقآمیز نیستند، اسلوموشن نمیشوند، بلکه به سرعت اتفاق میافتد و حتی اجازه نمیدهند که فرصت سوگواری داشته باشیم. آدمها یکی پس از دیگری به زمین میافتند و دیگران به مسیر خود ادامه میدهند.
به «پیادهروی طولانی» البته نقدهایی هم وارد است. در بخشهای پایانی، تا حدی قابل پیشبینی میشود و جذابیت نیمهی اول را ندارد. در عین حال، ریتم یکنواخت اثر، ممکن است برای بخشی از تماشاگران خستهکننده باشد (البته استثنائا اینجا هدف همین است). ضمن اینکه چند شخصیت فرعی که در ابتدا با دقت معرفی شده بودند، به دلیل تمرکز آگاهانهی فیلم بر گرتی و پیت، زودتر از آنچه لازم است از کانون توجه خارج میشوند. پایانبندی فیلم هم عاری از هرگونه حس رستگاری یا رهایی است.
با وجود این، آنچه باعث میشود «پیادهروی طولانی» تاثیرگذار باشد، ارتباط مستقیم و نگرانکنندهاش با زمان حال است. استیون کینگ رمان اصلی را اواخر دههی 70 میلادی نوشت و غمانگیز است که پس از گذشت چند دهه، درونمایهی قصهی او نه تنها کهنه نشده بلکه حتی ابعاد دیستوپیایی قصهاش هم به واقعیت نزدیک شده است. خشونت نظاممند و فروپاشی اقتصادی، به شکلی واضح در ساختار اجتماعی جهان امروز وجود دارد. فیلم همچین به عادیسازی خشونت هم اشاره دارد، ایدهای که میشائل هانکه هم در «بازیهای مسخره» (1997) به آن پرداخته بود.
«پیادهروی طولانی» تجربهی سینمایی لذتبخشی نیست. فیلمی است که میخواهد ما را به چالش بکشد و به تفکر وادار کند. هر لحظهی آن با دقت طراحی شده تا حس خستگی، تکرار و فرسایش را منتقل کند؛ اما در زیر این لایههای تلخ، نوعی انسانگرایی نهفته است که اثر را از سیاهنمایی و روایت یک قصهی صرفا تراژیک فراتر میبرد. فیلم همانقدر که دربارهی خشونت و مرگ است، دربارهی اراده، معنا و شکنندگی انسان هم هست. در میان انبوه فیلمهای پادآرمانشهری که اغلب در نمادگرایی یا جلوههای بصری غرق میشوند، «پیادهروی طولانی» بهخاطر سادگی و تمرکز بیواسطهاش بر تجربهی انسانی، جایگاه ویژهای پیدا میکند.
حسی که پس از تماشای فیلم در شما پررنگ خواهد بود، خلاء است؛ و این بدان معناست که سازندگان به هدفشان رسیدهاند. لارنس به جای تسکین دادن، ما را مجبور میکند تا با واقعیت این جهان روبهرو شویم؛ دنیایی که در آن قهرمانی وجود ندارد، و آرزوها رنگ باختهاند، تنها آرزو این است که زنده بمانی و ادامه دهی. «پیادهروی طولانی» نمیخواهد سرگرم شویم، میخواهد درد را احساس کنیم و دربارهی آن بیندیشم.
پایان باز فیلم مشخصا آزاردهنده است. به پاسخ روشنی نمیرسیم؛ تنها سوالات بیشتری ایجاد میشود. اما بیایید و خوشبین باشیم. پیت احتمالا کشته شده است. اما شاید پیش از مرگ به سرگرد شلیک کرده و شاید این آغاز یک تغییر بزرگ باشد، یک انقلاب غیرمنتظره.
شناسنامه فیلم «پیادهروی طولانی» (The Long Walk)
کارگردان: فرانسیس لارنس
نویسنده: جیتی مولنر
بازیگران: کوپر هافمن، دیوید جانسون، گرت وِرینگ، چارلی پلامر، جاش همیلتون، جودی گریر، مارک همیل
محصول: 2025، ایالات متحده
امتیاز سایت IMDb به فیلم: 7.1 از 10
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز: 88٪
خلاصه داستان: در آینده نزدیک، آمریکا توسط یک نظام دیکتاتوری اداره میشود. آنها برای کنترل مردم و منحرف کردن افکار عمومی، مسابقهای طراحی کرده که قرار است به اصطلاح «نماد امید» باشد: یک پیادهروی مرگبار. پنجاه جوان به نمایندگی از ایالت خود، در این رقابت شرکت میکنند. قانون ساده است: همیشه باید با سرعتی حداقل سه مایل در ساعت راه بروی و هرگز از جاده خارج نشوی. سه اخطار مساوی است با مرگ. هیچ خط پایانی وجود ندارد و پیادهروی تا زمانی که تنها یک نفر باقی بماند ادامه پیدا خواهد کرد.
منبع: دیجیکالا مگ
نوشته نقد فیلم «پیادهروی طولانی»؛ جادهای به سوی تباهی اولین بار در دیجیکالا مگ. پدیدار شد.
0 نظرات