در حال بارگذاری
در حال بارگذاری

نقد فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰»؛ معمای میانمایگی

پس از موفقیت فرنچایز «چاقوکشی» (Knives Out)، نتفلیکس که گمان می‌کرد مخاطبان را در مشت خود دارد، شروع کرد به تولید فیلم و سریال‌های تقلیدی از آگاتا کریستی مثل «باشگاه قتل پنجشنبه» (The Thursday Murder Club) و سریال «کاخ» (The Residence) که اکثریتشان در یک دسته می‌گنجند: عناوینی که پیش از تمام شدن تیتراژ پایانی،

پس از موفقیت فرنچایز «چاقوکشی» (Knives Out)، نتفلیکس که گمان می‌کرد مخاطبان را در مشت خود دارد، شروع کرد به تولید فیلم و سریال‌های تقلیدی از آگاتا کریستی مثل «باشگاه قتل پنجشنبه» (The Thursday Murder Club) و سریال «کاخ» (The Residence) که اکثریتشان در یک دسته می‌گنجند: عناوینی که پیش از تمام شدن تیتراژ پایانی، فراموششان کرده‌اید. نتفلیکس در تازه‌ترین تلاش خود برای میانمایگی، با فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰» (The Woman in Cabin 10) دوباره دستش را در داستان‌های تریلر معمایی امتحان کرده است. این فیلم اقتباسی از کتاب روث وِر به همین نام و درباره‌ی ژورنالیستی است که به وقوع قتلی در یک کشتی تفریحی پرزرق و برق پی می‌برد؛ اما هیچکس حرفش را باور نمی‌کند. در نقد فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰» به دست‌ودلبازی نتفلیکس برای ساخت فیلم‌های کلیشه‌ای می‌پردازم که سرنوشتی جز پیوستن به فیلم‌های دیگر در آرشیو خاک‌گرفته‌ی این پلتفرم ندارند.

هشدار! در نقد فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰» خطر لو رفتن داستان وجود دارد

نقد فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰»؛ نتفلیکس چاقوها را غلاف کن!

کیرا نایتلی

«زنی در کابین شماره ۱۰» ثابت می‌کند اگر کتابی از منتقدین جایزه بگیرد دلیل نمی‌شود کتاب خوبی باشد؛ بدتر از آن، دلیل نمی‌شود حتما فیلم خوبی هم از آن دربیاید! داستان فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰» درباره‌ی ژورنالیستی است به نام لورا/لو بلک‌لاک (کیرا نایتلی) که اخیرا با واقعه‌ای تراماتیک مواجه شده؛ زنی که لو قرار بود با او مصاحبه کرده و پرده از رازهای مهمی بردارد، ناگهان می‌میرد. لو از این ماجرا احساس گناه می‌کند، پس ویراستارش (گوگو امباتارا) به او پیشنهاد می‌دهد گزارش مراسم خیریه‌ای را برعهده بگیرد که آخرهفته روی یک کشتی تفریحی لاکچری برگزار خواهد شد.

برگزارکنندگان این مراسم، ریچارد (گای پیرس) و اَن بولمر (لیزا لوون کانگزلی) هستند. اَن بیماری لاعلاجی دارد و با مرگ قریب الوقوع او، ثروت بزرگی به جا خواهد ماند. بولمرها دوستان پولدار راک‌استار و اینفلوئنسر خود را برای مراسم دعوت کرده‌اند که چهره‌هایی چون هانا وادینگهم، کایا اسکادلاریو، دنیل اینگز و دیوید موریسی نقششان را ایفا می‌کنند.

لو از آغاز احساس خوبی نسبت به مسافران کشتی ندارد. یک شب او اتفاقی از کابین شماره ۱۰ سردرمی‌آورد و با زنی مواجه می‌شود که پیش‌تر او را بین مسافران ندیده است. مدتی بعد، لو در کابین خود با صداهایی از خواب می‌پرد و وقتی به بالکن می‌دود، متوجه می‌شود که کسی از کابین ۱۰ در آب افتاده است؛ اما نمی‌تواند تشخیص دهد چه کسی. او سریع خدمه را خبر می‌کند؛ اما پس از جستجوی کامل کشتی، معلوم می‌شود تمام مسافران سالم و روی کشتی هستند. اصرار لو به آنچه دیده، موجب می‌شود دیگران به سلامت عقل او شک کنند. لو وقتی می‌بیند هیچکس حرفش را باور ندارد، تصمیم می‌گیرد خودش آستین بالا زده و درباره‌ی جسد تحقیق کند؛ اما تحقیق درباره‌ی کسی که هیچ مدرکی از حضورش روی کشتی وجود ندارد، دشوارتر از آن چیزی از آب درمی‌آید که لو انتظارش را داشته است؛ مخصوصا که انگار تمام خدمه و مسافران می‌خواهند این اتفاق را لاپوشانی کنند.

کیرا نایتلی

هرچه رایان جانسن در «چاقوکشی» کوشید کلیشه‌های ژانر قتل/معمایی را برداشته و آن را برای عصر مدرن بازتعریف کند، «زنی در کابین شماره ۱۰» به نسخه‌ی سری‌کاری‌شده‌ی دیگری از عناوین احمقانه و حوصله‌سربری می‌ماند که امروزه ژانر را اشباع کرده‌اند. «زنی در کابین شماره ۱۰» می‌خواهد یک «دختری در قطارِ» (The Girl on the Train) دیگر باشد. در واقع، تقلیدی از تقلیدی از «مرگ بر روی نیل» (Death On The Nile)؛ تریلری روان‌شناختی به سبک آگاتا کریستی که در آن مسافران یک کشتی همه انگیزه‌های پنهانی برای قتل دارند و در مظان اتهام قرار می‌گیرند. اما پیش‌فرض کم‌وبیش جالب فیلم، با انتخاب‌های ناشیانه، چرخش‌های قابل پیش‌بینی و داستانی نه‌چندان باورپذیر ره به جایی نمی‌برد.

کتاب روث ور هم خود تقلیدی ضعیف از آثار کلاسیک آگاتا کریستی است؛ اما فیلمنامه‌ی جو شرپنل و آنا واترهاوس با تغییر داستان اصلی در اقتباس خود، حتی آن را بدتر کرده‌اند. در کتاب ور، لو یک نویسنده‌ی خرده‌پا با شرایط روانی متزلزل است. او اضطراب شدید دارد و سرقت از خانه‌اش، اضطراب او را تشدید هم کرده؛ اما می‌خواهد ترفیع بگیرد و نوشتن درباره‌ی یک کشتی تفریحی لاکچری، شاید بتواند بر حسن شهرت مجله‌ی کوچکشان درباره‌ی گردشگری بیفزاید. همزمان، لو کسی است که در نوشیدن زیاده‌روی می‌کند و رابطه‌ی پرتنشی با دوست‌پسرش دارد. تمام این‌ها از لو یک راوی غیرقابل اعتماد می‌سازد که خیلی راحت می‌توانید ادعایش درباره‌ی قتل زنی در کابین بغلی را نادیده بگیرید.

لو در اقتباس نتفلیکس دقیقا نقطه مقابل لوی روث ور است و هدف سایمون استون، کارگردان فیلم، از این تغییر بزرگ را نمی‌فهمم. تبدیل کاراکتر لو از یک نویسنده‌ی الکلی مضطرب، به نویسنده‌ای کلاس‌بالا و پرافتخار که همکارانش برایش دست می‌زنند و هورا می‌کشند و تازه الکل هم نمی‌خورد، چه کمکی به چالش اصلی داستان می‌کند؟ تنها دلیل جذابیت کتاب ور، استفاده از یک راوی غیرقابل اعتماد و جریانی درست برای پیشبرد روایت است که استون همان را هم از اقتباسش درآورده است. برای همین، نه‌تنها دعوت ژورنالیستی چون لو برای حضور در مراسم خیریه کاملا غیرمنطقی به نظر می‌رسد، که امکان ندارد کسی حرف معقول‌ترین، باهوش‌ترین و هوشیارترین مهمان کشتی را نپذیرد.

کیرا نایتلی

به جز تغییر تمام کیستی و نیستی قهرمان داستان، بزرگترین نقطه ضعف فیلم، شخصیت‌های فرعی متعدد و بیکار، به ویژه مسافران پولدار آن هستند که صرف پولدار بودنشان، نمی‌تواند شک بیننده را نسبت به آن‌ها برانگیزاند. اگر قصد داستان پیروی از عناوین تقلیدی از آثار آگاتا کریستی بوده، پس در اولین حرکت شخصیت‌های فرعی باید بیشتر بسط داده می‌شدند. اما لو به جای آنکه با گفتگو با مسافران و خدمه به گذشته و انگیزه‌هایشان پی ببرد، فقط بی‌هدف در کشتی گشت می‌زند تا قاتل خودش پا پیش بگذارد و ما و لو را از سردرگمی نجات دهد.

به جز بنِ عکاس (دیوید آجالا) که دوست‌پسر سابق لو است، درباره‌ی کیستی و انگیزه‌های هیچکدام از شخصیت‌های فرعی دیگر توضیحی داده نمی‌شود. بنابراین، دلیلی هم وجود ندارد که بخواهیم انگشت اتهام را به سمت آن‌ها نشانه بگیریم. بن که تنها حامی لو در داستان است و سریع از مظان اتهام کنار گذاشته می‌شود؛ اگر هم قاتل یک‌دفعه یکی از مسافران دیگرِ کشتی از آب درمی‌آمد، نویسندگانِ فیلم به دست خودشان بی‌هنری‌اشان را اثبات می‌کردند. بنابراین، از همان ثانیه‌های ابتدایی، شکی نیست که تنها متهم ما کاراکترِ گای پیرس است و تمام.

با چنین شخصیت‌های آبکی، عجیب نیست که حتی بازیگران هم نتوانسته‌اند راهی برای باورپذیر کردن آن‌ها پیدا کنند. بین بازیگران خوبی که در فیلم حضور دارند، همچون گای پیرس، هانا وادینگهم، آرت مالیک و دیوید موریسی، تنها کیرا نایتلی است که توانسته در نقش خانم ژورنالیست، پریشان‌حال و دغدغه‌مند ظاهر شود. فیلمنامه البته خواسته ارتباطی بین ترامای سابق لو و ماجرای قتل تازه برقرار کند؛ برای همین، لو کابوس می‌بیند و برای یک لحظه اینطور به شما القاء می‌شود که شاید لو کل ماجرای خانم بلوند و قتل در کابین ۱۰ را تصور کرده است. اما فیلم، خودش هم این فرضیه را باور ندارد و لحظه‌ای بیشتر رویش مانور نمی‌دهد. از اینجا به بعد، فیلمنامه دست نایتلی را خالی می‌گذارد تا خودش به‌تنهایی با معمای قتل در کابین شماره ۱۰ مواجه شود.

نتفلیکس باید از تکیه بر کلیشه‌ها دست بکشد

نقد فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰»

خیلی وقت است با فیلم‌های مبتذل و کلیشه‌ای طرف هستیم که هرروز به این پلتفرم می‌آیند و تقریبا همان روز هم از یاد می‌روند و این دستاورد نتفلیکس در ارجحیت دادن کمیت بر کیفیت است. این فیلم‌ها ظاهر پرزرق و برقی دارند و ستاره‌های به‌نامی هم در آن‌ها بازی می‌کنند؛ اما بیشتر از آنکه برای مای بیننده جذابیت داشته باشند، برای همین بازیگران و عوامل جذابیت دارند که می‌توانند با چندهفته فیلمبرداری روی کشتی‌های تفریحی و در قاره‌های دیدنی، دستمزدشان را بگیرند و شما را به خیر و ما را به سلامت! البته هرازگاهی شانس نتفلیکس می‌زند و عناوین ارزنده‌ای هم قاطی زباله‌ها از این پلتفرم بیرون می‌آید؛ اما در آسمان کم‌ستاره‌ی نتفلیکس، چنین آثاری به ستاره‌ی سهیلی می‌مانند که اگر غفلت کنید از دستتان رفته‌اند.

«زنی در کابین شماره ۱۰» به رسم فیلم‌های استریمینگ یک ساعت و نیمی کش پیدا می‌کند؛ اما به جرئت می‌گویم فیلم اگر طولانی‌تر بود، موقعیت‌های بیشتری برای روایت داستانی تأثیرگذار به دست می‌آورد؛ مثلا، زمان طولانی‌تر به فیلمنامه اجازه می‌داد لو با شخصیت‌های فرعی آشنا شود و رابطه‌ی معنادارتری با آن‌ها و مخصوصا دوست‌پسر سابقش، بن، داشته باشد. این وسط می‌شد چندتا موقعیت مشکوک دیگر هم پیش پای لو گذاشت و بیننده را مجبور کرد مدام حدس و احتمالات خود درباره‌ی هویت قاتل را تغییر دهد.

طولانی‌تر شدن فیلم همچنین کمک می‌کرد پتانسیل‌های نهفته‌ی فیلم فرصت خودنمایی داشته باشند. «زنی در کابین شماره ۱۰» می‌توانست با پیاده‌سازی فرمول‌های ژانر، یک اثر معمایی-تریلر تکراری اما تماشایی از آب دربیاید؛ یا با تمرکز روی وارونه‌نمایی حقایق، از دشواری‌هایی حرف بزند که زنان در حوزه‌ی ژورنالیسم با آن دست به گریبان‌اند؛ یا اصلا روی گذشته‌ی تراماتیک لو مانور داده، تأثیرگذاری واقعه‌ای آزاردهنده بر روح و روان فرد را بررسی کند و بیشتر از ژانر معمایی، به ژانر تریلر روانشناختی متمایل شود. اما فیلم به تمام این ایده‌ها ارجاع می‌دهد و هیچکدام را به ثمر نمی‌رساند. نتیجه هم نمی‌تواند بیشتر از یک اثر کلیشه‌ای فراموش‌شدنی دیگر باشد.

«زنی در کابین شماره ۱۰» به همان دسته فیلم‌های سری‌کاری‌شده‌ی نتفلیکس تعلق دارد که نه آنقدر خوب است، نه آنقدر بد؛ بلکه با میانمایه بودن خود، حرصتان را درمی‌آورد. خوشبختانه، قسمت بعدی «چاقوکشی» دسامبر همین امسال می‌آید و بالاخره به‌جای اتلاف وقت با فیلم‌هایی چون «زنی در کابین شماره ۱۰»، می‌توانیم یک فیلم معمایی درست و درمان تماشا کنیم.

شناسنامه فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰» (The Woman in Cabin 10)

کارگردان: سایمون استون
نویسنده: جو شرپنل، آنا واترهاوس، سایمون استون
بازیگران: کیرا نایتلی، گای پیرس، هانا وادینگهم، آرت ملیک، دیوید موریسی
محصول: ۲۰۲۵، ایالات متحده و انگلستان
امتیاز سایت IMDb به فیلم: ۶ از ۱۰
امتیاز فیلم در سایت راتن تومیتوز:  ۲۸٪
خلاصه داستان: لو بلک‌لاک ژورنالیستی است که برای پشت سر گذاشتن واقعه‌ای تراماتیک، تصمیم می‌گیرد از خیریه‌ای گزارش تهیه کند که آخرهفته روی یک کشتی تفریحی برگزار می‌شود. لو به‌طور اتفاقی می‌فهمد که کسی از کابین همسایه‌اش، یعنی کابین شماره ۱۰، پایین افتاده یا از قصد بیرون انداخته شده. اما خدمه و برگزارکنندگان ثروتمند مراسم، به لو اطمینان می‌دهند که هیچکس ساکن کابین شماره ۱۰ نبوده است. لو که نمی‌تواند حرف آن‌ها را بپذیرد، خود تحقیق روی این واقعه‌ی مشکوک را به دست می‌گیرد…

نقد فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰» دیدگاه شخصی نویسنده است و لزوما موضع دیجی‌کالا مگ نیست.

منبع: دیجی‌کالا مگ

نوشته نقد فیلم «زنی در کابین شماره ۱۰»؛ معمای میانمایگی اولین بار در دیجی‌کالا مگ. پدیدار شد.

Sina Farahi

برچسب ها:
digikala

دیجی کالا

digikala
دیجی‌کالا مگ - منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزه‌های تکنولوژی، بازی‌های کامپیوتری، فرهنگ‌ و هنر، سلامت و زیبایی و سبک زندگی.
مشاهده همه پست ها

0 نظرات

ارسال نظرات